تاریخ : شنبه 9 شهريور 1392
نویسنده : Mehrshad

حدود 350 سال قبل از ميلاد  افلاطون در رساله اي تيمائوس (Timaeus) چنين نوشت :  12 هزار سال پيش از اين جزيره اي بوده است بزرگ با تمدني ستايش انگيز موسوم به آتلانتيس که... به اين ترتيب نام قاره آتلانتيس براي نخستين بار بر قلم افلاطون جاري شد و به زودي بر سر زبانها افتاد .
وی در رساله ديگري به نام کور تياس (Critias) شرح بيشتري از قاره آتلانتيس و تمدن آن نوشت  آتلانتها افزون بر 20 ميليون نفر بودند که در جزيره اي خوش آب و هوا به وسعت 154 هزار مايل مربع زندگي مي کردند در جنگلهاي انبوه آتلانتيس انواع جانوران بزرگ وکوچک مي زيستند و شهرهاي آباد آن با ساختمانهاي عظيم با شکل هرم درخشش نور بود و مرمر ...



مطابق گزارش افلاطون....  بر اين سرزمين اطلس حکومت مي راند که مردم او را ستون آسمان مي دانستند و در مرکز جزيره در بزرگداشت اطلس معبدي با شکوه ساخته بودند که ديوارهاي عظيم داشت و درهاي ان تزيين يافته بود از سنگها و فلزات قيمتي در زير تابش نور خورشيد همچون الماس مي درخشيد .
افلاطون ادامه مي دهد : مقدس ترين حيوان در نزد مردمان آتلانتيس گاو نر بود که مظهر قدرت بي شمار مي رفت و به عنوان برترين هديه به پيشگاه اطلس با مراسمي شکوهمند در برابر معبد بزرگ قرباني مي شد تا فوران خون سنگهاي مرمر را رنگ آميزي کند .
به نوشته افلاطون : در قاره آتلانتيس شهرها به شکلي هندسي و زيبا ساخته شده بودند و کانال هاي اب که همچون رگها در بدن به هر سو امتداد داشتند مزرعه ها و باغها را سيراب مي کردند . اساس فرهنگ و تمدن اين مردمان سعادتمند همانا برادري و صفات عالي انساني بود. اما چون قدرت ايشان روز افزون شد به تدريج شروع به دست درازي به ديگر سرزمينها کردند افلاطون ميگويد :روح احساس و کمک در انها ديگر از بين رفته بود انها اعتقاد و ايمان خود را از دست داده بودند انها با سپاهياني بي شمار قصد فتح اتن و سرزمين هاي شرق را داشتند .
اما زئوس طوفاني بر انها نازل کرد . مجازاتي که به هيچ وجه قابل تصور نبود . افلاطون در اين باره نوشت :طوفان سبب زمين لرزه و سيل هاي بزرگي شد که به مدت يک شبانه روز به شدت ادامه داشت وقتي دريا جزيره آتلانتيس را به زير خود فرو برد و ناپديد گشت  افلا طون ترديد داشت که هرگز نشانهاي از اين سرزمين گمشده به دست ايد .او نوشت : اقيانوس در آن نقطه به مکاني غير قابل عبور و جستجو تبديل شده است.
به اين ترتيب و به روايت افلاطون تمدن آتلانتيس در آغاز شکوفايي نابود مي شود و سه نيروي سهمگين طبيعت يعني : اتشفشان و زلزله و طوفان با چنان شدت و خشونتي بر پيکر آتلانتيس مي تازد که تصور ان نيز لرزه بر پيکر آدمي مي اندازد .  اين واقعه در سال 3500قبل از ميلاد روي مي دهد . جزيره آتلانتيس به لرزه در مي آيد ; زمين از هر سو شکاف بر مي دارد و تکه تکه مي شود . از قله هاي کوه آتش فوران مي کند و تکه هاي مذاب همچون باران مرگ بنا ها را هدف قرار مي دهد . سپس خاکستري داغ همه فضا را تيره و تار مي کند و بر سراسر جزيره فرو مي بارد تا ... سرانجام چنان کند که آتلانتيس در زير پردهاي سنگين مدفون شود وبه افسانه ها بپيوندد .
چون افلاطون در گذشت ; آتلانتيس هم از ياد ها رفت و ديگر کسي سراغ ان جزيره اسراراميز را نگرفت جز انکه نامش براي درياي آتلانتيک (واقع در ميان سه قاره افريقا اروپا وامريکا ) باقي ماند.  اما جست و جو گران و دوستداران تاريخ و گذشته زمين با مطاله رساله هاي افلاطون در انديشه جزيره اي فرو مي رفتند که در ان مردمي لايق و هوشمند زندگي مي کردند و همواره

 پرسش اين بود که آتلانتيس در چه نقطه ا ي قرار داشته و علت واقعي نابودي ان چه بوده است ؟

 آيا چنين تمدني واقعيت داشته يا افلاطون از رويا هاي خود سخن گفته است؟ اين ترديدها از انجا قوت مي گرفت که اتلانتيس در زبان مصريان باستان به معني (جزيره بي نام) است و يونانيان باستان نيز علاقه وافري به سرزمينهاي اساطيري و داستانهاي مربوط به اسطوره ها والهه ها داشته اند . بنابراين رساله افلاطون مي بايستي درباره يک آرمانشهر در جزيره ا ي موهوم ميان درياي اساطيري باشد .
يک فرض ديگر اين بود که افلاطون از تمدني سخن به ميان اورده که نشانه ها و چگونگي ان را از زبان دريا نوردان شنيده و خودش چيزهاي زيادي به آن افزوده است.
یونانیهای دوره باستان بر این باور بودند که انتهای دنیا صخره عظیمی است در جایی که (ستون هرکول) قرار دارد ! و این ستون همان تخته سنگهای بس بزرگی است که در دو سوی تنگه ای بین دریای مدیترانه و اقیانوس اطلس (تنگه جبل الطارق) واقع است . دریا نوردان کشورهای حوزه مدیترانه هرگز جرات نمی کردند از این تنگه بگذرند و خود را به دریا های آزاد و اقیانوسها برسانند; اما گاه پیش می آمد که کشتی های کوچک به دست امواج خروشان به اقیانوس اطلس کشیده می شدند و از دهانه تنگه می گذشتند . در این صورت دریانوردهایی که می توانستند خود را نجات دهند و دوباره به وطن بازگردند حکایتهای شگفت آوری از سرزمینهای سرشار از نعمت و آسایش در ان سوی ستون هرکول تعریف می کردند که بیشتر به افسانه پردازی شباهت داشت تا واقعیت ! ولی افلاطون با جمع آوری اطلاعات و مشاهدات دریانوردها اعتقاد یافته بود که در ان سوی تمدن حوزه مدیترانه تمدن دیگری در جزیره ای میان آبهای خروشان اقیانوس وجود دارد که همان آتلانتیس است .
به گمان دانشمندان انچه افلاطون نشانی داده می تواند تمدنی باشد متعلق به دوران پارینه سنگی واقع در منطقه ای که در ان یخ بندان وجود نداشته است .
جست و جوی دانشمندان و کنجکاوی انها برای دستیابی به سرچشمه تاریخی آتلانتیس تا امروز ادامه داشته است . انسان با تکیه بر علم واطلاعات خود می خواهد سرانجام در یابد که
   اتلانتیس مدفون شده   به طور دقیق در چه نقطه ای قرار داشته و کجا می تواند بوده باشد .؟  آیا آتلانتیس قاره ایست تقسیم شده ؟ ایا اقلیمی است غروب کرده در مثلث برمودا ؟
با توجه به نشانه هایی که افلا طون در رساله های خود به دست داده است چنین گمان می کنند که جزایر  آ زور (Azor) باید از بقایای قاره گمشده اتلانتیس باشد . این جزایر همچون حلقه ای به همدیگر در اقیانوس اطلس قرار دارند و بر اساس شواهد و مدارک موجود در حدود 2200 سال پیش از میلاد با شراره های بر کشیده از قله یک اتشفشان سهمگین و زلزله پس از ان تکه پاره شده اند .
اوتوهنریخ موک که مهندس اتریشی بود و علاقه وافری به تاریخ و جغرافیا داشت کتابی تحت عنوان   راز آتلانتیس  نوشت که شهرتی جهانی یافت و بار دیگر اتلانتیس را بر سر زبانها انداخت . انتشار این کتاب در سال 1976 بود و به اعتقاد نویسنده آن:

 جزیره آتلانتیس نه فقط وجود داشته و دستخوش یک بلای سهمگین طبیعی شده بلکه بازماندگان فاجعه آتلانتیس به سواحل امریکای جنوبی و شمالی و افریقا و اروپا افتاده و به هر سرزمینی که رسیده اند دانش خود را از شهر سازی و معماری به کار بسته اند تا بناهای عظیم و معبد های با شکوه و قصر های بزرگ مانند انچه که خود در آتلانتیس داشتند بسازند . بناهایی همچون اهرام مصر و معبدهای مایا وازتک و...
بر اساس فرضیه هایی که موک ارایه می دهد بسیاری از تمدنهای دوره باستان از دسته دوم بوده و همگی زاییده یک تمدن مادر به نام آتلانتیس هستند !!!   

 

زیرا این غیر ممکن است که به طور تصادفی تمدنهای مشابهی در دورترین نقاط گیتی به وجود آید و بخصوص معبد هایی به شکل هرم در هزاران کیلو متر دور از هم ( بین النهرین و حاشیه رود نیل و سواحل قاره امریکا و...) ساخته شود . موک حتی معتقد بود که بازی  پلوتا  که در میان اهالی باسک (اسپانیا) رواج دارد همان بازی رایج در تمدنهای مایا و آزتک است و ریشه در فرهنگ سرخپوستان امریکای جنوبی دارد .
به گفته موک : زلزله و طوفان هولناکی که 12 هزار سال قبل از میلاد در اقیانوس اطلس روی داد نه تنها تمدن درخشان اتلانتیس را از میان برد بلکه دامنه امواج خروشان ان همه خشکیهای زمین را در بر گرفت و چنان کرد که در کتابهای آسمانی ( توفان بزرگ ) نام گرفت و 4000 سال از ان طوفان سپری شد تا یک بار دیگر تمدنهای انسانی در اینجا وآنجای جهان جوانه بزنند .
فرضیه های موک را دانشمندان علم زمین شناسی چنین توجیه می کنند که زلزله های شدیدی که در کف اقیانوسها رخ می دهد می توانند چنان لرزش و هیجان شدیدی در ابهای اقیانوس به وجود اورند که موجهای بسیار عظیم به پا شود و همه چیز را در ساحل به کام خود بکشد . در تابستان سال 1920 زلزله ای در منطقه شمال فرانسه (نرماندی) رخ داد که گرچه بیش از چند ثانیه طول نکشید اما تکانهای ان به اقیانوس اطلس و جزایر آزور (Azor) کشیده شد و شهر ساحلی تاپال را ویران کرد . بنابراین طوفانهای عظیم دریایی همچنان که شهرها و تمدنها را به کام خود می کشند می توانند انچه را که بلعیده اند بار دیگر از کف اقیانوس ها بالا بیاورند و در ان صورت است که ما شاهد پیدا شدن ستو نهای عظیم سنگی و دروازهای بزرگ و گنجها و... خواهیم بود .
ایا ممکن است روزی آتلانتیس دوباره از زیر اب خارج شود و بر اثر انقلابهای دریایی بقایای تمدن درخشان اتلانتیس بر روی ان بیاید تا بتوانیم شهرها و معبدها و قصرها را مشاهده کنیم؟
افسانه آتلانتیس شاید روزی با کشف بنای تاریخی به زمان ما پیوند بخورد و رویای دیر پای انسان سرانجام به واقعیت برسد . شاید هم اتلانتیس ارمانشهری است ساخته و پرداخته خیال .
به هر روی اگر آتلانتیس بهشت گمشده است یا جهنم مدفون شده در اعماق اقیانوسها تا به امروز فکر ادمی را به خود مشغول داشته و فرهنگ ومشخصات ان سینه به سینه پیش امده و هنوز وهمچنان با انسان سخن می گوید .
ولی از جذاب ترین و معروف ترین افسانه ها و رموز کره خاکی وجود تمدنی با تکنولوژی فوق بشری است که حدود 11000 سال پیش در جزیره ای بزرگ به نام آتلانتیس زندگی می کردند از آتلانتیس بارها در کتب تاریخ باستان نام برده شده اما کسی که اندیشه وجود آتلانتیس را در طی سالهای متمادی از گزند فراموشی حفظ کرد فیلسوف نامی یونانی افلاطون ( 347 سال پیش از میلاد) شاگرد تیزهوش سقراط بود وی نحقیقات زیادی در رابطه با آتلانتیس انجام داد و موفق به ایجاد نقشه مدوری از محل تقریبی آتلانتیس شد وی همیشه بر این اعتقاد استوار بود که شهر افسانه ای آتلانتیس به راستی روزی وجود داشته است . افلاطون در تحقیقان خود از منابع مختلفی از جمله منابع دریانوردی باستان و داستانهای افرادی که آتلانتیس را مشاهده کرده بودند استفاده کرد البته تحقیقات افلاطون هیچ گاه مورد اعتماد قرار نگرفت تا روزی که یک دریانورد هلندی از روی نقشه های افلاطون موفق به کشف ویرانه های شهری در زیر اقیانوس شد.


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ : شنبه 9 شهريور 1392
نویسنده : Mehrshad

داستان واقعی آتلانتیس شهر افسانه ای

یکیاز جذاب ترین و معروف ترین افسانه ها و رموز کره خاکی وجود تمدنی با تکنولوژی فوقبشری است که حدود 11000 سال پیش در جزیره ای بزرگ به نام آتلانتیس زندگی می کردنداز آتلانتیس بارها در کتب تاریخ باستان نام برده شده اما کسی که اندیشه وجودآتلانتیس را در طی سالهای متمادی از گزند فراموشی حفظ کرد فیلسوف نامی یونانیافلاطون ( 347 سال پیش از میلاد) شاگرد تیزهوش سقراط بود وی نحقیقات زیادی در رابطهبا آتلانتیس انجام داد و موفق به ایجاد نقشه مدوری از محل تقریبی آتلانتیس شد ویهمیشه بر این اعتقاد استوار بود که شهر افسانه ای آتلانتیس به راستی روزی وجودداشته است . افلاطون در تحقیقان خود از منابع مختلفی از جمله منابع دریانوردیباستان و داستانهای افرادی که آتلانتیس را مشاهده کرده بودند استفاده کرد البتهتحقیقات افلاطون هیچ گاه مورد اعتماد قرار نگرفت تا روزی که یک دریانورد هلندی ازروی نقشه های افلاطون موفق به کشف ویرانه های شهری در زیر اقیانوس شد

داستان آتلانتیس از زبان اسطوره ها
داستان
ساخته شدن و از بین رقتن جزیره افسانه ای آتلانتیس بسیار طولانی و بزرگ است که حتیدر کنب هومر نیز نقل شده اما کلیت ماجرا از این قرار است که" پوسیدون" فرمانروایآبها در میان بزرگترین اقیانوس تحت فرمانروایی خود جزیره ای را بنا میکند تا آن رابه معشوقه خود، زنی با عمر جاوبدان به نام " کلیتو" اهدا کند در میان این جزیره یکآتشکده بزرگ و تندیسی از پوسیدون "در حال راندن ارابه ای توسط اسب های بالدار" ساخته شد گفته میشود سرزمینی که شهر آتلانتیس در آن بنا شد به حد کافی وسیع و بزرگبود و در طی سالها مردمان زیادی در آن در آرامش و صلح زندگی میکردند زئوس فرمانروایآسمانها به عنوان هدیه ای به پوسیدون علمی بسیار پیشرفته به آن سرزمین اهدا کرد بهطوری که مردم در آن دارای تمدنی فراتاریخی بودند , سالها بعد مردمی در آتلانتیسدچار وسوسه و طمع نسبت به پادشاهی پوسیدون شدند و سعی در نابودی او کردند و روزیموفق شدند " کلیتو" را که عمر جاوبدان داشت با استفاده از قدرت های اهریمنی نابودکنند "پوسیدون" نیز که با مرگ معشوقه اش بسیار عصبانی شده بود مردم آتلانتیس رامورد غضب قرار میدهد و این شهر را به همراه تمام جزیزه و ساکنانش به اعماق اقیانوسمی کشاند و در اعماق بستر اقیانوس دفن می کند 
نظرات جدید در مورد آتلانتیس

تقریبا
تمامی مردم به وجود شهر آتلانتیس معتقدند اما کسی به راستی از حقیقت وجود این شهربا خبر نیست تا به حال نیز به جز چند اکتشاف دریایی مدرک مستندی در مورد این شهر دردسترس نیست , در داستانها و افسانه هایی که در مورد این شهر وجود دارد از وجودابزار آلاتی نام برده شده است که در مقایسه با صنعت و تکنولوژی یازده هزار سال پیشو حتی تمدن امروز نیز بسیار پیشرفته به نظر میرسد مانند اینکه از وجود فضاپیماها وسوختهای پرقدرت و ... نام برده شده به همین دلیل عده ای بر این اعتقادند کهآتلانتیس در واقع محل سکونت توده ای از موجودات فضایی است و این شهر در واقع توسطموجودات فرازمینی بنا شده است و این که شاید این شهر هنوز هم پا برجاست و در اعماقاقیانوس به زندگی خود ادامه میدهد و شاید محلی برای تحقیقات انسان شناسی موجوداتفرازمینی به شمار می اید 
برگرفته از:
forum.persianweb.com عجایب باستانشناسی

مدجای کلمه ایست عبری که به سربازان ومحافظان فرعون اطلاق می شده .این وبلاگ برای کمک به ارتقای فرهنگ و تاریخ جهان نگاشته شده است




 

با سلام امروز برای تنوع هم شده یک مطلب می ذارم داخل وب درباره تمدن گمشده اتلانتیس امیدوارم مورد استفادتون قرار بگیره در ضمن نظر فراموش نشه و اگه خواستید نظرتون رو در وبلاگ نذارین  به این ادرس میل کنید marjani.meraj@gmail.com    

 

 

اتلانتیس (بهشت گمشده) 

 

حدود 350 سال قبل از میلاد ' افلاطون در رساله ای به نام تیمائوس (Timaeus) چنین نوشت : " 12 هزار سال پیش از این جزیرهای بوده است بزرگ با تمدنی ستایش انگیز موسوم به آتلانتیس که..." به این ترتیب نام قاره آتلانتیس برای نخستین بار بر قلم افلاطون جاری شد و به زودی بر سر زبانها افتاد .

این فیلسوف بزرگ یونانی انگاه در رساله دیگری به نام کور تیاس (Critias) شرح بیشتری از قاره اتلانتیس و تمدن ان نوشت " اتلانتها افزون بر 20 میلیون نفر بودند که در جزیره ای خوش اب وهوا به وسعت 154 هزار مایل مربع زندگی می کردند در جنگلهای انبوه اتلانتیس انواع جانوران بزرگ وکوچک می زیستند و شهرهای اباد ان با ساختمانهای عظیم با شکل هرم درخشش نور بود و مرمر ..."

 

 

 

طبق گزارش افلاطون "... بر این سرزمین اطلس حکومت می راند که مردم او را ستون اسمان می دانستند و در مرکز جزیره در بزرگداشت اطلس معبدی با شکوه ساخته بودند که دیوارهای عظیم داشت و درهای ان تزیین یافته بود از سنگها و فلزات قیمتی در زیر تابش نور خورشید همچون الماس می درخشید ."

افلاطون ادامه می دهد :" مقدس ترین حیوان در نزد مردمان اتلانتیس گاو نر بود که مظهر قدرت بی شمار می رفت و به عنوان برترین هدیه به پیشگاه اطلس با مراسمی شکوهمند در برابر معبد بزرگ قربانی می شد تا فوران خون سنگهای مرمر را رنگ امیزی کند ."

 

 

به نوشته افلاطون :" در قاره اتلانتیس شهرها به شکلی هندسی و زیبا ساخته شده بودند و کانال های اب که همچون رگها در بدن به هر سو امتداد داشتند مزرعه ها و باغها را سیراب می کردند . اساس فرهنگ و تمدن این مردمان سعادتمند همانا برادری و صفات عالی انسانی بود. اما چون قدرت ایشان روز افزون شد به تدریج شروع به دست درازی به دیگر سرزمینها کردند افلاطون میگوید :روح احساس و کمک در انها دیگر از بین رفته بود انها اعتقاد و ایمان خود را از دست داده بودند انها با سپاهیانی بی شمار  قصد فتح اتن و سرزمین های شرق را داشتند .

اما زئوس طوفانی بر انها نازل کرد . مجازاتی که به هیچ وجه قابل تصور نبود . افلاطون در این باره نوشت "طوفان سبب زمین لرزه و سیل های بزرگی شد که به مدت یک شبانه روز به شدت ادامه داشت وقتی دریا جزیره آتلانتیس را به زیر خود فرو برد و ناپدید گشت " افلا طون تردید داشت که هرگز نشانهای از این سرزمین گمشده به دست اید .

او نوشت " اقیانوس در ان نقطه به مکانی غیر قابل عبور و جستجو تبدیل شده است".

به این ترتیب و به روایت افلاطون تمدن اتلانتیس در اغاز شکوفایی نابود می شود و سه نیروی سهمگین طبیعت یعنی : اتشفشان و زلزله و طوفان با چنان شدت و خشونتی بر پیکر اتلانتیس می تازد که تصور ان نیز لرزه بر پیکر ادمی می اندازد .این واقعه در سال 3500قبل  از میلاد روی می دهد . جزیره اتلانتیس به لرزه در می اید ; زمین از هر سو شکاف بر می دارد و تکه تکه می شود . از قله های کوه اتش فوران می کند و تکه های مذاب همچون باران مرگ بنا ها را هدف قرار می دهد . سپس خاکستری داغ همه فضا را تیره و تار می کند و بر سراسر جزیره فرو می بارد تا ... سرانجام چنان کند که آتلانتیس در زیر پردهای سنگین مدفون شود وبه افسانه ها بپیوند د .

چون افلاطون در گذشت ; اتلانتیس هم از یاد ها رفت و دیگر کسی سراغ ان جزیره اسرارامیز را نگرفت جز انکه نا مش برای دریای اتلانتیک (واقع در میان سه قاره افریقا اروپا وامریکا ) باقی ماند .اما جست و جو گران و دوستداران تاریخ و گذشته زمین با مطاله رساله های افلا طون در اندیشه جزیره ای فرو می رفتند که در ان مردمی لایق و هوشمند زندگی می کردند و همواره پرسش این بود که اتلانتیس در چه نقطه ا ی قرار داشته و علت واقعی نابودی ان چه بوده است ؟ ایا چنین تمدنی واقعیت داشته یا افلاطون از رویا های خود سخن گفته است؟ این تردیدها از انجا قوت می گرفت که اتلانتیس در زبان مصریان باستان به معنی " جزیره بی نام " است و یونانیان باستان نیز علاقه وافری به سرزمینهای اساطیری و داستانهای مربوط به اسطوره ها والهه ها داشته اند . بنابراین رساله افلاطون می بایستی درباره یک ارمانشهر در جزیره ا ی  موهوم میان دریای اساطیری باشد .

یک فرض دیگر این بود که افلاطون از تمدنی سخن به میان اورده که نشانه ها و چگونگی ان را از زبان دریا نوردان شنیده و خودش چیزهای زیادی به ان افزوده است . 

 (قسمت اول) ادامه دارد...

 

Write by:meraj marjani  برگرفته ازکتاب کاوش در گذشته نوشته : هوشنگ فتحی

 

لطفا مطالب را بدون ذکر منبع کپی نکنید


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ : شنبه 9 شهريور 1392
نویسنده : Mehrshad

       درباره اسپانیا

نقشه اسپانیا



 

نقشه استانها



 

پرچم اسپانیا


 

درباره اسپانیا

اسپانیا کشوری‌ واقع در شبه‌جزیره ایبری در جنوب غربی اروپا و از اعضای اتحادیه اروپا است. نام رسمی اسپانیا، پادشاهی اسپانیا و پایتخت آن، مادرید می‌باشد. این کشور در شمال با فرانسه و آندورا، در غرب با پرتغال، در جنوب با جبل‌الطارق و مراکش و هم‌چنین دارای مرزهای دریایی در شرق با دریای مدیترانه، و در غرب و شمال با اقیانوس اطلس است.سرزمین اسپانیا با ۵۰۴٬۰۳۰ کیلومتر مربع مساحت، ۵۱امین کشور پهناور جهان و دومین کشور بزرگ اروپای غربی بعد از فرانسه است که شامل قسمت اعظم شبه‌جزیره ایبری، جزایر بالئارس، جزایر قناری، شهرهای سبته (Ceuta) و ملیله در شمال قارهٔ آفریقا و برخی جزایر دیگر واقع در مقابل سواحل این قاره و خود شبه‌جزیره‌است.زبان رسمی این کشور اسپانیایی است که امروزه ۵۰۰ میلیون نفر سخنور دارد.

 

موقعیت جغرافیایی

در جنوب غربی اروپا واقع شده و بخش وسیعی از شبه جزیره ایبری را در برگرفته است. فلات مرکزی اسپانیا، توسط رشته کوههای حاشیه ای احاطه شده و آب و هوا، بر حسب ارتفاع و فاصله از اقیانوس اطلس و دریای مدیترانه متغیر است. در شمال اسپانیا منطقه ای کوهستانی از کوههای پیرنه ، که اسپانیا را از فرانسه جدا می کند ، و کوههای کانتابرای تاگالیسیا در ساحل اقیانوس اطلس امتداد دارد. بسیاری از مساحت این سرزمین را فلات حدود 600 متر ارتفاع دارد، ولی به طرف کوههای مرکزی در کاستیل ارتفاع میگیرد و در سیئرا نوادا در آندالوسیا در جنوب کشور قله مولاسن بلندترین نقطه خاک اصلی اسپانیا با 3478 متر ارتفاع را در بر دارد. زمینهای پست اصلی شامل دره ابرو در شمال شرق، جلگه ساحلی در اطراف والنسیا در شرق، و دره رود گودالکوئیویر در جنوب است. جزایر بالئار در دریای مدیترانه متشکل از چهار جزیره عمده و هفت جزیره بسیار کوچکتر است. جزایر قناری، در حوالی ساحل مغرب و صحرای غربی، متشکل از پنج جزیره به اضافه دو جزیره کوچکتر و شش جزیره کوچک است.

 

آب و هوا

جنوب شرق این سرزکمین با تابستانهای داغ و زمستان های معتدل آب و هوایی مدیترانهای دارد. منطقة خشک مرکزی با تابستانهای گرم و زمستانهای سرد آب و هوایی متنوع دارد. کوههای مرتفع پیرنه آب و هوای سرد کوهستانی و شمال غرب (گالیسیا) با تابستانهای خنک آب و هوای مرطوب اقیانوسی اطلس را دارد.

 

تاریخچه

اسپانیا دارای تاریخی بسیار کهن و قدیمی است که اعصار پیش از تاریخ را نیز در برمی‌گیرد. اسپانیای تحت تصرف امپراطوری روم نیز از مهمترین مناطق امپراطوری محسوب می‌شد.در قرون وسطی اسپانیا تحت تسلط ژرمن‌ها در آمد و چند قرن بعد به طور کامل توسط مسلمانان فتح شد. در سال 1492 دوره حاکمیت مسلمانان در اسپانیا خاتمه یافت و در همین سال کریستف کلمب با استعانت نیروی دریایی اسپانیا قاره آمریکا را کشف کرد.کشف قاره آمریکا مقدمه‌ای شد برای تشکیل امپراطوری اسپانیا و بسط سلطه استعماری در این قاره اسپانیا در سده‌های شانزدهم و هفدهم قدرتمندترین کشور اروپا محسوب می‌شد، اما وقوع جنگ‌های مکرر این کشور را تضعیف کرد.در سال‌های آغازین قرن نوزدهم نیز کشور‌های آمریکای جنوبی موفق شدند طی مبارزات خود از سلطه اسپانیا خارج شوند. در سال‌های میانی قرن بیستم و پس از شکست جمهوریخواهان در جنگ‌های داخلی اسپانیا، ژنرال فرانکو حکومت را در این کشور در دست گرفت و قریب به سه دهه این کشور را مستبدانه اداره کرد.در سال 1986 – 11 سال پس از مرگ فرانکو – اسپانیا به اتحادیه اروپا پیوست و دوران جدیدی از تاریخ این کشور آغاز شد.


اقتصاد اسپانیا

واحد اقتصادي پول اسپانيا پزوتا است .برپاية آمارسالهاي 1989 تا 1991، 5% فعاليت اقتصادي در كشاورزي،39%درصنعت و 56%درحوزه خدمات متمركز بوده است.از جمله مهمترين محصولات كشاورزي کشور اسپانيا مي توان از گندم در مناطق كاستيل و آندالوزيا و آراون، جو، ذرت و برنج در دلتاي رود «ابرو» و سيب زميني، چغندرقند، پنبه، توتون و نيشكر و انواع ميوه ها به ويژه انگور که عمدتا صرف ساختن مشروبات الکلي مي گردد، نام برد.مهمترين محصولات معدني کشور نيز بر زغال سنگ درشمال غربي اسپانيا وآستوريا وكاتولونيا و آندالوزيا،آهن دراطراف شهرهاي بندري بيلبائو،سانتاندرو وبارسلون،مس،سرب،روي،جيوه،نيكل،گوگرد،نقره ونمك مشتمل مي گردد.ازجمله مهمترين صنايع اسپانيا نيزميتوان به صنايع فلزكاري،اسلحه سازي،شيشه گري،مشروب سازي،سيگارسازي،صنايع شيميايي وصنايع نساجي اشاره نمود.گفتني است که اين صنايع بيشتر در نواحي آستوريا، كاتولونيا و آراگون متمركز مي باشند.دامپروري و گله داري به ويژه در نواحي شمال غربي كه از رطوبت اقيانوس اطلس بهره مند است، بسيار رواج داشته و گاو از اهميت ويژه اي در اين مناطق برخوردار است. علاوه بر گاوهاي معمولي نوعي گاو ويژه مسابقات گاوبازي با عنوان (توره رو)نيز تربيت مي شود.پرورش خوك و صيد ماهي نيز در تمامي سواحل از اهميت زيادي برخوردار است.ازجمله مهمترين محصولات وارداتي کشوراسپانيا ميتوان به نفت،دارو،ماشينهاي صنعتي و وسايط نقليه اشاره نمود.عمدة صادرات کشورنيزبرمحصولاتي نظيرشراب وآبجو،سنگهاي معدني،آهن واستيل،ميوه،روغن زيتون وكنسرو ماهي مشتمل ميگردد.ازجمله ديگرصنايع پردرآمد اسپانيا ميتوان ازصنعت جهانگردي نام برد كه مديون وضعيت خاص جغرافيايي و تاريخي اين سرزمين است.وجود چشم اندازهاي طبيعي بسيارزيبا،كاخها،قصرها،مراکزمربوط به دوران اسلامي درمناطق مادريد، بارسلون،كوردوبا (قرطبه) و آن دالوزيا(اندلس) همواره عامل جذب بسياري از جهانگردان بوده است.علاوه بر اين، برگزاري مسابقات گاوبازي از يک سو و رقص و موسيقي سنتي(عربي- اسپانيايي از سوي ديگر- جذابيت ويژه اي براي جهانگردان ايجاد نموده است.


 

مادرید (پایتخت کشور اسپانیا)

 

 

 

 

 

 

مادرید، پایتخت اسپانیا، شهر تاریخ، موسیقی، شور و هیجان و فوتبال است. مادرید را می‌توان نمونه‌ی کوچک کشور اسپانیا دانست: از تمام سنت‌ها و جذابیت‌هایی که در این کشور وجود دارند، چیزی هم در مادرید پیدا می‌شود. مادرید را در دنیا با میراث فرهنگی و هنری یگانه و زیبایش و با شب‌های پر زرق و برق و زنده‌اش می‌شناسند. موزه‌های بی‌پایانش، رستوران‌ها و کافه‌های همیشه بیدارش و هوای معتدل و مردم زنده و خوشحالش، مادرید را یکی از پرتوریست‌ترین شهرهای اروپا کرده است. تقریباً چهار فصل سال، شهر شلوغ و پر از مسافر است. با این‌ حال، بهار و پاییز برای دیدن مادرید وقت مناسب‌تری است؛ هم هوا خوب است و هم فستیوال‌ها و جشن‌های زیادی در شهر برپاست.

 

 

تاریخچه مادرید :

 

با این که شهر مادرید از زمان‌های ماقبل تاریخ وجود داشته و حتی یک چیزهایی از روستای قبیله‌ی ویزیگوت‌ها که آن دور و اطراف ساکن بودند هم باقی مانده، با این حال اولین اطلاعات تاریخی درست و حسابی که از آن‌جا به دست آمده، مربوط به قرن نهم میلادی‌ست. آن موقع، مسلمانان اندلس داشتند در شبه جزیره‌ی ایبری که اسپانیا هم جزوش بود، یک سری قلعه و استحکامات برای خودشان می‌ساختند. سر همین جریان بود که محمدبن عبدالرحمن الاوسط، امیر اموی، دستور داد همان‌جایی که امروز کاخ سلطنتی (Palacio Real) مادرید وجود دارد، دم و دستگاهی برای خودشان علم کنند. نزدیک آن‌جا رودخانه‌ای بود که عرب‌ها المجریط یا منبع آب نامیده بودندش؛ به همین خاطر به آن دور و بر می‌گفتند ماجریت، که بعداً کمی عوض شد و تبدیل شد به مادرید. تا مدتی توپ حکومت بر ماجریت دست به دست شد و حکمرانان زیادی بر سر کار آمدند؛ اما تا سال ١٣٠٩ پای شورای حکومت و مجلس و این‌جور چیزها به آن‌جا باز نشد. با وجود این که حکومت به آن ناحیه توجه زیادی نشان می‌داد، مادرید در قرون وسطی شهر کوچک و فقیری بود. طوری که یک نویسنده‌ی قرن پانزدهمی که به آن‌جا سفر کرده بود، در مورد آن‌جا نوشت: مادرید غیر از آن‌ چیزهایی که همراه خودتان می‌برید، چیزی ندارد! مادرید آن موقع با شهرهای دیگر اسپانیا هم قابل مقایسه نبود، چه برسد به شهرهای اروپایی و شیک و پیک. وقتی فلیپ دوم در سال ١٥٥٦ پادشاه اسپانیا شد، دور مادرید را دیواری گرفته بود با بیش از ١٣٠ برج و شش تا دروازه‌ی سنگی؛ هر چند که این دیوارها بیشتر دکوری بودند و موقع دفاع از شهر، زیاد به درد نمی‌خوردند، با این حال فیلیپ دوم در سال ١٥٦١ گول این استحکامات را خورد؛ مادرید را به عنوان پایتخت اسپانیا اعلام کرد و با درباریانش بلند شد رفت سمت آن‌جا. چند قرن طول کشید تا مادرید را مطابق اسم و رسم جدیدش بازسازی کنند. آن اوایل بیشتر شهر بیغوله‌های دوغاب‌کاری شده و نامرتب بود؛ بعد شروع کردند بین‌شان کلیساهای شیک و قصرهای باشکوه و خانه‌های اعیانی بسازند؛ مخصوصاً در دوره‌ی فیلیپ پنجم که عقیده داشت پایتخت اروپایی‌اش نباید به آن وضعیت باقی بماند و داد قصرهای زیادی داخلش بسازند. یکی از این قصرها هم البته قصر سلطنتی مادرید یا همان پالاسیو رئال بود. در قرن هفدهم که به نوعی دوره‌ی شکوه و جلال اسپانیا بود، دیگر کم‌کم می‌شد بدون خجالت به مادرید گفت پایتخت. آن موقع شهر صد و هفتاد و پنج هزار نفر جمعیت داشت و پنجمین شهر بزرگ اروپا بود. اگر بخواهید بدانید، شهرهای قبلی‌اش هم به ترتیب لندن، پاریس، قسطنطنیه و ناپل بودند. اگر هم نخواهید بدانید که هیچی. کارلوس سوم که تا اواخر قرن هیجدهم حکومت می‌کرد؛ به مادرید خیلی رسیدگی کرد؛ داد ساختن قصر سلطنتی را تمام کنند، باغ سلطنتی گیاه‌شناسی یا همان بوتانیکو را بسازند و یک سری پروژه‌های عام‌المنفعه‌ی دیگر هم انجام داد؛ طوری که معروف شد به بهترین شهرداری که مادرید تا حالا داشته؛ یک شعار هم برایش ساختند که می‌گفت پادشاه، بهترین شهردار است؛ اما کارلوس چهارم که به پادشاهی رسید، مادریدی‌ها تظاهرات راه انداختند. آن موقع فردیناند ششم که پسر کارلوس چهارم بود، شورش معروف آرانخوئز که اولین اعتراض اسپانیایی‌ها علیه دولت به حساب می‌آید را رهبری کرد و به جای پدرش به تخت سلطنت رسید. آن موقع ظاهراً اسپانیایی‌ها احترام به والدین و این‌جور چیزها سرشان نمی‌شده. اما البته خدا جای حق نشسته: زیاد از پادشاه شدن فردیناند ششم نگذشته بود که ناپلئون بناپارت، امپراطور فرانسه، در سال ١٨٠٨ به اسپانیا حمله کرد و برادر خودش را در آن‌جا به پادشاهی نشاند، برای همین اسپانیایی‌‌ها مجبور شدند این دفعه علیه او شورش راه بیندازند. زد و خوردی که اهالی مادرید در روز دوم ماه مه ١٨٠٨ با نیروهای فرانسوی راه انداختند، از آن جنگ‌هایی است که در تاریخ اسپانیایی‌ها خیلی اهمیت دارد و لابد بچه مدرسه‌ای‌هایشان وقت خواندنش خیلی حرف‌ها دارند که بزنند. ناآرامی‌ها در اسپانیا به همین راحتی‌ها تمام نشد. وقتی مردم خیالشان راحت شده بود که جنگ‌های داخلی دارند تمام می‌شوند، مادرید را نیروهای ملی‌گرای فرانکو برای دو سال و نیم محاصره کردند. طی این محاصره که از سال ١٩٣٦ تا ١٩٣٩ طول کشید، مادرید وضع اسفباری پیدا کرده بود. بعد از دهه‌ی شصت میلادی، جنوب مادرید صنعتی شد و افراد زیادی از نواحی روستایی به شهر مهاجرت کردند. این مهاجران در جنوب شرقی مادرید با وضع بدی زندگی می‌کردند؛ البته وضع زندگیشان بهانه‌ی خوبی برای فعالیت فعالان سیاسی و اجتماعی بود. بعد از مرگ فرانکو و پایان دوران دیکتاتوری‌اش در سال ١٩٧٥، اسپانیایی‌ها کم‌کم روی آوردند به دموکراسی. آن موقع مادرید به خاطر جمعیت جوانی که داشت، نماد اسپانیای جدید به شمار می‌رفت. پایتختی که به حق، شایسته‌ی شکوفایی دهه‌ی هشتادش است، موقعیت خود را به عنوان مرکز اقتصادی، فرهنگی، صنعتی، آموزشی و فن‌آوری در شبه جزیره‌ی ایبری تثبیت کرده است.

 

 

 

بارسلونا (صنعتی ترین شهر اسپانیا)

 

 

 

 

 

 

بارسلون دومین شهر پر جمعیت در اسپانیا منطقه کاتالونیا است. بارسلون از مهمترین بنادر اروپا در دریای مدیترانه است. این شهر یکی از مراکز فرهنگی اسپانیا واروپاست .و به نوعی قلب موسیقی زنده و تئاتر دراین شهر همواره در تپش است. بارسلون همان‌ است که از یک شهر اروپایی انتظار دارید؛ دریا و ساحل، رستوران‌ها و کافه‌هایی که تا پاسی از شب گذشته بازند، خیابان‌های پر توریست، آثار دیدنی و موزه‌ها، آثار معماری معروف، خرید و تفریح. بارسلون شهری ا‌ست برای همه؛ شهری پر جنب‌ و‌جوش و شاد و زیباست و هر چند روزی هم که آنجا بمانید، باز هم جایی برای دیدن دارد.

 

نام بارسلون از زبان فنیقی‌های ساکن ایبری که آن را بارکنو می‌خواندند آمده است. این مطلب را می‌توان بواسطه یک سکه قدیمی که برروی آن به خط ایبری، بارکنو (Barkeno in Levantine Iberian script) نوشته شده است تایید کرد. در متون یونان باستان آن را بارکینون و در لاتین آن را بارسیلونوم نوشته‌اند. در قرون وسطی این شهر به شکل‌های مختلفی چون بارچینونا، بارسالونا، بارچلونا و بارچنونا شناخته می‌شده است. همچنین برخی نوشته‌ها نام این شهر را به جنرال کارتاژ٬ همیلکار بارسا مرتبط دانسته‌اند. در رابطه با تاریخ ساخت این شهر دو داستان متفاوت وجود دارد. داستان اول ساخت شهر را به ۴۰۰ سال پیش از ساخت رم توسط اسطوره‌ای به نام هرکول نقل می‌کند. داستان دوم تاسیس این شهر را به همیلکار بارسا کارتاژی پدر هانیبال نسبت می‌دهد که نام این شهر را بارسینو نام نهاد. در حدود ۱۵ پیش از میلاد رومی‌ها شهر را به یک کاستروم (اردوگاه نظامی روم) متمرکز بر روی مانس تبر، یک تپه کوچک در نزدیکی تالار قدیمی شهر، پلازا سنت خومه تغییر دادند. بارسلون در زیر استعمار روم فاونتیا یا به شکل کامل مستعمره فاونتیا جولیا آگوستا پیا بارسینو نام داشت.

 

نحوه تماس تلفنی در اسپانیا

جهت شماره گیری تلفنهای اسپانیا ابتدا کد کشور با اعداد 0034 را گرفته و سپس کدهای شهری مورد نظر که همگی با 9 آغاز می شوند را وارد کنید. به طور مثال اگر از شهری از ایران بخواهید با شماره ای در شهر والنسیا در اسپانیا تماس حاصل کنید، باید ابتدا کد کشور یعنی 0034 را گرفته و سپس 96 که کد شهر والنسیا است را وارد کنید.

 

مناسبت های مرسوم در اسپانیا

 

جشن گوجه فرنگی

هر ساله در آخرین روز چهارشنبه از ماه آگوست در شهر " Buñol " در کشور اسپانیا مراسمی با حضور بیش از 9 هزار نفر از مردم محلی و چیزی در حدود 2 تا 4 هزار نفر توریست برگزار می شود. این افراد در این روز در کنار هم جمع می شوند و به نوعی به افتخار مریم مقدس و لویس مقدس به طرف یکدیگر گوجه فرنگی پرتاب می کنند. این مراسم از اوایل دهه 1940 میلادی به این سو در کشور اسپانیا مرسوم شده است. البته این مراسم تا حدودی در زمان ژنرال فرانکو ، دیکتاتور اسپانیا محدود شده بود. هر ساله چیزی در حدود 100 تن گوجه فرنگی برای این مراسم مصرف می شود.در این مراسم بانوان با لباس یک دست سفید و آقایان بدون پیراهن ظاهر می شوند. کسانی که از این رسم پیروی نکنند بیش از دیگران مورد اصابت گوجه قرار می گیرند.در پایان نیز به وسیله پمپ های فشار قوی آب، گوجه ها از روی بدن همه پاک می شود.

 

مراسم تعقیب پنیر

مردم جزیره بریتانیا به داشتن اعتقادات و رسوم عجیب و غریب در جهان شهره هستند. یکی از عجیب ترین مراسم ها در این کشور که بسیار خطرناک نیز است ، مراسم تعقیب پنیر در تپه های کوپر در منطقه "گلاسترشایر" است که هر ساله در ماه می برگزار می شود. در این مراسم یک تکیه پنیر دایره ای شکل از بالای تپه به پایین پرتاب می شود و عده زیادی برای گرفتن آن شروع به دویدن می کنند. هر ساله مصدومیتهای شدیدی در این جشن رخ می دهد و به همین منظور کودکان و نوجوانان حق شرکت در این جشن را ندارند.

 

آتش بازی "سنت جان"

این جشن یکی از فستیوال های آتش بازی محبوب در کشور اسپانیا است که هر ساله از نوزدهم تا بیست و چهارم ژوئن برگزار می شود. این جشن که در اکثر نقاط روستایی کشور اسپانیا برگزار می شود شامل آتش بازی و مصرف شکلات داغ توسط اهالی است که به نظر خیلی عجیب نمی آید. اما نکته اینجاست که در این جشن کودکان شروع به دویدن در میان شعله های کوچک تر و یا پرش از روی آنها می کنند و این کار برای تمام مدت جشن انجام می شود که خالی از خطر نیست.

 

جشن "بز اندازی"

هر ساله در چهارمین یکشنبه در ماه ژانویه در کشور اسپانیا و در شهر " Manganeses de la Polvorosa " مراسم عجیبی برگزار می شود . در این مراسم گروهی یک بز را از بالای برج کلیسا به زمین پرتاب می کنند و مردمی که در پایین جمع شده اند از سعی می کنند تا بز را بگیرند. قدمت این مراسم به قدری قدیمی است که کسی به درستی نمی داند شروع آن ز چه زمانی بوده است. با وجودی که مسئولان محلی این مراسم را ممنوع کرده اند و گروه های حمایت از حقوق حیوانات از این جشن انتقاد کرده اند اما همچنان این مراسم توسط مردم این شهر انجام می شود.

 

جشن " El Colacho "

این جشن که با عنوان "فستیوال پرش از روی نوزاد" شناخته می شود یکی از احمقانه ترین جشنهای جهان است. این مراسم که از سال 1602 میلادی به این سو در حال انجام است شامل قرار دادن چندین نوزاد بر روی زمین و پریدن از روی آنها توسط مردی است که لباسی شبیه به شیطان پوشیده است. این مراسم در روستای " Castrillo de Murcia " در کشور اسپانیا برگزار می شود.اخیرا پاپ بندیک شانزدهم این مراسم را تبقیح کرده و از مردم و کشیشان محلی خواسته است تا در این مراسم شرکت نکنند.

 

فستیوال غاز

این جشن غیر انسانی که قدمت آن به 350 سال قبل باز می گردد و در آلمان و اسپانیا برگزار می شود شامل بستن یک غاز زنده به یک طناب است و سپس عده ای با چوب آنقدر به این غاز ضربه می زنند تا این پرنده از طناب جدا شده و به زمین بیافتد که عموما به مرگ حیوان منجر می شود. با اعتراض گروه های حمایت از حقوق حیوانات در آلمان از یک غاز مرده استفاده می شود اما در کشور اسپانیا همچنان از یک غاز زنده استفاده می شود.

 

 

 

 

 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ : شنبه 9 شهريور 1392
نویسنده : Mehrshad

 

   دانستنی های مهم در باره اکواریوم و ماهی

 

 

ماهی

 

 

می خواهیم در این قسمت موضوعی رو توضیح بدم: که کمتر به ان اشاره شده زمانی که شما ماهی را خریداری میکنید نکات زیر را باید انجام دهید که از تلفات ماهی جلوگیری کنید

 

* در صورت وجودروشنایی در اکواریوم ان را خاموش کنید{جلوگیری از شک به ماهی }

 

* هم دما کردن : پلاستیک حاوی ماهی رامستقیما برای 5 دقیقه در داخل اب بگذارید


* اب به اب کردن: در پلاستیک را باز کرده و مقداری از اب اکواریوم { به همان مقدار داخل پلاستیک} را داخل پلاستیک بریزید (به مدت 5 دقیقه)


* در پلاستیک را در اب فرو کرده تا خود ماهی ها وارد اب آکواریوم شوند

 

 

نکاتی که باید بر روی اکواریوم خود انجام دهید این است که
1.هیچ گاه پمپ ویا بخاری خود را برای مدت خاص (مثل شبها)خاموش نکنید چون با ایکارتون باعث بالا رفتن یا پایین اومدن دما میشوید و باعث کمبود اکسیژن در اب و بالا رفتن تلفات تون میشه

 


2.هیچگاه پمپ را برای مدت طولانی خاموش نکنید (مخصوصا در زمستان) چون باعث بالا رفتن درجه حرارت و نیز کمبود اکسیژن در آب شده و در نتیجه ماهیها دچار خفگی میشوند

 


3.تغیرات دما بر روی ماهی ها تاثیر گذار است. کم شدن دما تحرک ماهی را کم کرده واز اشتها می افتند و بر روی بدن انها سفیدک وقارچ ایجاد میشود.چشم ماهی ها سفید میشودو...حالا اگر ما بالا برود تنفس ماهیها شدید شده و حالت خفگی به انها دست میدهد و بیشتر در سطح ب شنا میکنند.

 


4.سیفون کردن آب (کشیدن آب) که هر 7 یا 10 روز یک بار به مقدار یک چهارم از ارتفاع آب آکواریوم (اگر از سطح شن یا لوله کف باشد بهتر است)

 

5.هر 15 روز یک بار آب اکواریوم را ضد عفونی کنید

 

6.تعویض کامل اب اکوایوم هر یک ماه یک بار و ضد عفونی کردن اکواریوم با جوهر نمک و تمیز کردن ان با مایع ظرفشویی برای جلوگیری از شکستگی احتمالی از یونولیت استفاده کنید

 

7.در هنگام تعویض کامل اب اکواریوم فراموش نکنید که باید ازداروهای ضد کلر و ضد عفونی کننده استفاده کرد

 

 

ماهی

 

 

دمای مورد نیاز برای ماهی ها:
دمای مورد نیاز جهت ماهی ها بین 29 تا 31 درجه است چون فعل وانفعالات ماهیها در این درجه بهتر و سالمتر است تغیر دمای بین 3 تا 4 درجه به ماهیها شک وارد میکند و زمینه بیماری را فراهم میکند و اختلاف بیشتر از 4 درجه احتمال مرگ ماهی ها را فراهم میکند و احتمال دارد روی کیسه تعادل ماهی تاثیر مخرب بگذارد و شیوع هر بیماری رو فراهم کند و اختلاف بیشتر از 6 درجه زمینه مرگ ماهی را فراهم میکند.

 

 

غذا دهی به ماهی ها:
معمولا در روز 2 وعده به ماهیها باید غذا داد. که بهتر است در زمان غذا دادن پمپ هوا را به مدت کوتاهی خاموش کنید تا از حل شدن غذا در اب وکدر شدن اب جلوگیری کنید و مانع تولید بیماری شویذ.

 

 

ماهی

 

 

از پودر کردن غدا برای ماههیها جلوگیری کنید چون غذای پودر شده در اب حل میشود ورنگ اب را تغییر میدهد وتوسط کف اکواریوم جذب نمی شود و باعث تحلیل اکسیژن میشود و عامل شیوع بیماری میشود

 

 

 

شن اکواریوم:
بهتر است مقداری شن در کف اکواریوم به ارتفای 5 تا 7 سانتیمتر از که اکواریوم قرار دهید زیرا بهترین بهترین اسیون در این حالت اتفاق می افتد فضولات و مواد اضافی بر روی سطح شن ها در بین لایه های از شن پودر شده و در زیر کف و در حجم کمتری ته نشین می شود و در اثر تجزیه و تحلیل به باکتری مثبت تبدیل شده و تولید اکسیزن میکند و باکتری منفی را از بین میبرد

 

 

 

یک نکته مهم را فراموش نکنید اگر نوع ماهیهایتان اجازه میدهد تا میتوانید داخل آکواریوم خود گیاه قرار دهید. این کار چند حسن دارد:


1-محل اختفا برای ماهیها ایجاد میشود. این کار باعث کاهش استرس ماهیها میشود.


2-تولید اکسیژن میکند که در صورت اختلال در کار پمپ هوا از احتمال مرگ و میر ماهیانتان میکاهد.


3-دی اکسید کربن آب را جذب میکند و به ایجاد چرخه اکسیژن کمک میکند


4- در صورت قابل خوردن بودن مقداری غذا برای ماهینتان ایجاد میکند و به ایجاد چرخه کربن کمک میکند.


5-نیترات آب را جذب میکند و به ایجاد چرخه ازت کمک میکند. با این کار مقدار سیفون آب شما کاهش می یابد و حتی میتواند تا میزان 0 هم برسد.

منبع:forum.patoghu.com


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ : شنبه 9 شهريور 1392
نویسنده : Mehrshad

۱۴واقعیت شگفت‌انگیز درباره بدن انسان

 

 


بدن انسان

 

 

 

1- سلول مغز یک انسان می تواند ۵ برابر اطلاعاتی که ویکی پدیا دارد را در خود نگهداری کند.

 

2- بدن تان به اندازه ای گرما در عرض ۳۰ دقیقه تولید می کند که با آن می شود نیم گالون آب را جوشاند.

 

3- مغز به همان میزان از انرژی که یک چراغ برق ۱۰ وات استفاده می کند، بهره می جوید.

 

4- بیشتر نوزادان با چشمانی آبی به دنیا می آیند.

 

5- تکانه های عصبی با سرعت ۲۷۴ کیلومتر بر ساعت به مغز وارد و از آن خارج می شوند.

 

6- عطسه ها با سرعت ۱۶۱ کیلومتر بر ساعت حرکت می کنند.

 

7- اسید معده به اندازه کافی قوی است تا یک تیغ ریش تراشی را حل کند.

 

8- روده باریک بزرگترین عضو درونی بدن است.

 

9- راست دست ها ۹ سال بیشتر از چپ دست ها عمر می کنند.

 

10- ناخن انگشت میانی سریع تر از ناخن باقی انگشت ها رشد می کند.

 

11- نوزادان با ۳۰۰ استخوان متولد می شوند. بزرگسالان ۲۰۶ استخوان دارند.

 

12- شما برای برداشتن یک قدم از ۲۰۰ ماهیچه یاری می جویید.

 

13- پاها می توانند در حدود نیم لیتر در طول روز عرق تولید کنند.

 

14- پوست تان هر ۲۷ روز پوست اندازی می کند

منبع:funpatogh.com


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ : شنبه 9 شهريور 1392
نویسنده : Mehrshad
 
 
 

زندگی ابو موسی، جابر بن حیان، کیمیاگر برجستهٔ ایرانی، در سال صد هجری شمسی در شهر توس از توابع خراسان متولد شد. مدت کوتاهی پس از تولدش، پدر او که یک داروساز شناخته شده و پیرو مذهب شیعه بود، به دلیل نقشی که در بر اندازی حکومت اموی داشت، دستگیر شد و به قتل رسید. جابر به نوشته‌های باقی مانده از پدرش علاقه مند شد و به ادامهٔ حرفهٔ او پرداخت. او با شوق و علاقه به یادگیری علوم دیگر نیز می‌پرداخت. همین، سبب هجرت او از ایران به عراق شد. گر چه بعضی‌ها گفته‌اند که جابر نزد جعفر صادق (امام ششم شیعیان) علم‌آموزی کرده است اما تحقیقات نشان داده است که این امر غیر ممکن بوده است.کتاب‌ها و رسالات متعدد جابر، سال‌ها بعد از او، توجه کیمیاگران اروپایی را به خود جلب کرد. آن‌ها این کتاب‌ها را به زبان لاتین ترجمه کردند و سال‌ها از آن به عنوان منبع معتبری استفاده می‌کردند. به گفتهٔ آن‌ها، این کتاب‌ها تاثیر عمیقی بر تغییر و تصحیح دیدگاه کیمیاگران غربی گذاشته‌است. عاقبت، جابر بن حیان، در سال صد و نود و چهار ه.ش (معادل با ۸۱۵ میلادی) در شهر کوفهٔ عراق چشم از جهان فروبست. به اتفاق پژوهشگران بر این باورند که صفت کوفی که در روایات بسیاری به دنبال نام جابر آمده‌است، نشانگر زادگاه او نیست، بلکه حاکی از آن است که وی مدتی در کوفه اقامت داشته‌است.

در مورد تاریخ دقیق تولد و مرگ و محل تولد وی اختلاف نظر وجود دارد. به گفتهٔ برخی وی متولد سال ۱۰۰ هجری شمسی و وفات وی در سال ۱۹۴ هجری شمسی بوده است. برخی نیز او را متولد سال ۱۰۳ هجری شمسی دانسته و وفات وی را در سال ۲۰۰ هجری شمسی ذکر کرده‌اند. با این حال دانشنامهٔ بریتانیکا وی را متولد سال ۷۲۱ میلادی و وفات وی را در سال ۸۱۵ میلادی (نزدیک به هزار و دویست سال پیش) ثبت کرده است.

منزلت جابر در علم شیمی

جابر نخستین شیمیدان ایرانی است. وی اولین کسی است که به علم شیمی شهرت و آوازه بخشید و بی‌تردید نخستین مسلمانی است که شایستگی کسب عنوان شیمیدان را دارد. بعضی عقیده بر این دارند که وی عرب بوده اما اینطور نبوده‌است. ظاهراً همین بلندی مقام، پرآوازگی و دانش عظیم او موجب شده‌است که بعضی او را مورد قدردانی و ستایش و بعضی دیگر مورد حسادت و کینه‌توزی خود قراردهند.

اکسیر و عقیده جابر درباره آن

عقیده جابراین بود همچنان که طبیعت می‌تواند اشیا را به یکدیگر تبدیل کند، مانند تبدیل خاک و آب به گیاه و تبدیل گیاه به موم و عسل به‌وسیله زنبور عسل و تبدیل قلع به نقره در زیر زمین و … کیمیاگر نیز می‌تواند با تقلید از طبیعت و استفاده از تجربه‌ها و آزمایشها همان کار طبیعت را در مدت زمانی کوتاهتر انجام دهد. اما کیمیاگر برای اینکه بتواند یک شیء را به شیء دیگر تبدیل کند، به‌وسیله‌ای نیازمند است که اصطلاحاً آن را اکسیر می‌نامند.

اکسیر در علم کیمیا، به منزله دارو در علم پزشکی است. جابر اکسیر را که از آن در کارهای کیمیایی خود استفاده می‌کرد، ازانواع موجودات سه گانه (فلزات، حیوانات و گیاهان) به دست می‌آورد. او خود، در این زمینه می‌گوید: هفت نوع اکسیر وجود دارد:

  • اکسیر فلزی: اکسیر بدست آمده از فلزات.
  • اکسیر حیوانی: اکسیر بدست آمده از حیوانات.
  • اکسیر گیاهی: اکسیر بدست آمده از گیاهان.
  • اکسیر حیوانی - گیاهی: اکسیر بدست آمده از امتزاج مواد حیوانی و گیاهی.
  • اکسیر فلزی - گیاهی: اکسیر بدست آمده از امتزاج موادفلزی و گیاهی.
  • اکسیر فلزی - حیوانی: اکسیر بدست آمده از امتزاج مواد فلزی و حیوانی.
  • اکسیر فلزی - حیوانی - گیاهی: اکسیر بدست آمده از امتزاج مواد فلزی و گیاهی و حیوانی.

عقیده جابر درباره فلزات

فلزات اصلی هفت تا است: طلا، نقره، مس، آهن، سرب، جیوه و قلع

این فلزات به تعبیر جابر اساس صنعت کیمیا را تشکیل می‌دهند. به عبارت دیگر قوانین علم کیمیا بر این هفت فلز استوار است. با این حال، خود این کانی‌ها از ترکیب دو کانی اساسی، یعنی گوگرد و جیوه بوجود می‌آیند که به نسبتهای مختلف، در دل زمین، باهم ترکیب می‌شوند. بنابراین، تفاوت میان فلزات هفتگانه تنها یک تفاوت عرضی وجود دارد نه جوهری که محصول تفاوت نسبت ترکیب گوگرد و جیوه در آن است. اما طبیعت هر یک از گوگرد و جیوه تابع دو عامل زمینی و زمانی است. به عبارت دیگر، تفاوت خاک زمینی که این دو کانی در آن بوجود می‌آیند و همچنین تفاوت وضعیت کواکب به هنگام پیدایش آنها موجب می‌شود که طبیعت گوگرد و یا جیوه تفاوت پیدا کند.

تعریف جابر از بعضی فلزات و تبدیل آنها

  • قلع

دارای چهار طبع است. ظاهر آن، سرد و تر و نرم و باطنش گرم و خشک و سخت … پس هرگاه صفات ظاهر قلع به درون آن برده شود و صفات باطنی آن به بیرون آورده شود، ظاهرش خشک و در نتیجه قلع به آهن تبدیل می‌شود.

  • آهن

از چهار طبع پدید آمده‌است که از میان آنها، دو طبع، یعنی حرارت و خشکی شدید به ظاهر آن اختصاص دارد و دو طبع دیگر یعنی برودت و رطوبت به باطن آن. ظاهر آن، سخت و باطن آن نرم است. ظاهر هیچ جسمی به سختی ظاهر آن نیست. همچنین نرمی باطن آن به اندازه سختی ظاهرش است. از میان فلزات جیوه مانند آهن است. زیرا ظاهر آن آهن و باطن آن جیوه‌است.

  • طلا

ظاهر آن گرم و تر و باطنش سرد و خشک است. پس جمیع اجسام (فلزات) را به این طبع برگردان. چون طبعی معتدل است.

  • زهره(=مس)

گرم و خشک است ولی خشکی آن از خشکی آهن کمتر است زیرا طبع اصلی مس، همچون طلا، گرم و تر بوده‌است اما در آمدن خشکی بر آن، آن را فاسد کرده‌است. لذا با از میان بردن خشکی، مس به طبع اولیه خود برمی‌گردد.

  • جیوه

طبع ظاهری آن سرد و تر و نرم و طبع باطنی‌اش گرم و خشک و سخت است. بنابراین ظاهر آن، همان جیوه و باطنش آهن است. برای آن که جیوه را به اصل آن یعنی طلا برگردانی، ابتدا باید آن را به نقره تبدیل کنی.

  • نقره

اصل نخست آن، طلا است ولی با غلبه طبایع برودت و یبوست، طلا به درون منتقل شده‌است و در نتیجه ظاهر فلز، نقره و باطن آن طلا گردیده‌است. بنابراین اگر بخواهی آن را به اصلش یعنی طلا برگردانی، برودت آن را به درون انتقال ده، حرارت آن آشکار می‌شود. سپس خشکی آن را به درون منتقل کن، در نتیجه، رطوبت آشکار و نقره تبدیل به طلا می‌شود.

del.icio.us  digg  newsvine  furl  Y!  smarking  segnalo

توماس ادیسون

دوشنبه 7 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 04:01 ب.ظ

توماس ادیسون  

 

 

 

توماس آلوا ادیسون (۱۱ فوریه۱۸۴۷ - ۱۸ اکتبر۱۹۳۱) مخترع و بازرگانی آمریکایی بود. او وسایل متعددی را طراحی یا کامل کرد که مهم‌ترین و معروفترین آنها لامپ الکتریکی است.

ادیسون در طول حیات علمی خویش توانست ۲۵۰۰ امتیاز اختراع را در ایالات متحدهٔ آمریکا، بریتانیا، فرانسه و آلمان به نام خود ثبت کند که رقمی حیرت‌انگیز و باورنکردنی به نظر می‌رسد. واقعیت این است که بیشتر اختراعات وی تکمیل شدهٔ کارهای دانشمندان پیشین بودند و ادیسون کارمندان و متخصصان پرشماری در کنار خود داشت که در پیشبرد تحقیقات و به سرانجام رسانیدن نوآوری‌هایش یاریش می‌کردند. دهنی ذغالی تلفن، ماشین چاپ، میکروفن، گرامافون، دیکتافون، کینتوسکوپ (نوعی دستگاه نمایش فیلم)، دینام موتور و لاستیک مصنوعی از جمله مواد و وسایلی هستند که بدست ادیسون و همکارانش ابداع یا بهینه شدند.

ادیسون از اولین مخترعانی بود که توانست با موفقیت بسیاری از اختراعات خود را به تولید انبوه برساند.

 
 

دوران کودکی و نوجوانی  

 

توماس ادیسون در شهر میلان ایالت اوهایو متولد شد و سال‌های کودکی را در پورت‌هِرون میشیگان بسر برد.«آل» بیش از یک سال نتوانست به مدرسه برود و دوران نوجوانی را با کارهایی چون فروختن ساندویچ و آب‌نبات در کنار ریل قطار و یا سبزی فروشی گذراند. او که برای فروش اجناس خود مرتباً با ترن میان پورت‌هرون و دیترویت در رفت و آمد بود، توانست از شرکت راه‌آهن نمایندگی توزیع یک روزنامهٔ دیترویتی را بدست آورد. با پس‌انداز پول حاصل از فروش روزنامه، آل توانست یک ماشین چاپ دست دوم خریداری کند. او دستگاهش را در یک واگن بارکشی نصب کرد و در سن پانزده سالگی اولین شمارهٔ روزنامهٔ خود را با نام «ویکلی هرالد» منتشر ساخت. این نشریه که تمام کارهایش را ادیسون خود انجام می‌داد، نخستین و تنها روزنامه‌ای بود که در یک قطار در حال حرکت حروفچینی و چاپ می‌شد.

در سال ۱۸۶۲ م. وی اتفاقاً با تلگراف که در آن زمان وسیلهٔ نوظهوری بود آشنا شد و با وجود کم‌شنوایی چندی بعد توانست در ادارهٔ راه‌آهن به‌عنوان تلگرافچی شغلی برای خود بیابد و با تمرین زیاد یکی از چابک دست‌ترین مأموران تلگراف در آمریکا شود.

ادیسون هنگامی که فقط بیست و یک سال داشت، اولین اختراع خود را که یک دستگاه الکتریکی شمارش آراء بود عرضه کرد. آن دستگاه فروش نرفت و او تصمیم گرفت که دیگر تا احتیاج و تقاضای عامه ایجاب نکند به فکر اختراع دیگری نیافتد.

 

نخستین پله‌های ترقی  

در سال ۱۸۶۹ م. ادیسون که ادارهٔ راه‌آهن را ترک کرده بود، به‌عنوان سرپرست فنی به استخدام یک مؤسسهٔ صرافی بزرگ در نیویورک در آمد. در این مقام او توانست نخستین اختراع موفقش را که نوعی تلگراف چاپی بود، به نام خود ثبت کند. تلگراف ادیسون برخلاف انواع رایج که علائم مورس را به صورت صداهای کوتاه و کشیده به گوش اپراتور می‌رسانیدند، آنها را به شکل خط و نقطه بر روی نوار کاغذی چاپ می‌کرد. او حق امتیاز اختراعش را در مقابل چهل هزار دلار به مدیر صرافخانه واگذار کرد و با پول آن در شهر نیوآرک ایالت نیوجرسی یک کارگاه تحقیقاتی برای خود برپا نمود. در محل جدید او علاوه بر تکمیل لوازم جانبی تلگراف، یک سامانهٔ پیشرفتهٔ نمایشگر اطلاعات بورس را طراحی کرد که سود هنگفتی از آن حاصل آمد.

منلو پارک  

ادیسون مدتها این فکر را در سرداشت که کارگاهش را به محل بازتر و بزرگ‌تری منتقل کند. با فراهم شدن سرمایهٔ کافی، سرانجام در سال ۱۸۷۶ م. در منطقهٔ «منلوپارک» نیوجرسی یک لابراتوار پژوهشی مجهز بنیاد نهاد و گروهی از افراد لایق و مستعد را به همکاری فراخواند.

تأسیس این آزمایشگاه نقطهٔ عطفی در رشته فعالیت‌های ادیسون و از بزرگ‌ترین ابتکارهای او به شمار می‌رود. آزمایشگاه منلو پارک نخستین مؤسسه‌ای بود که منحصراً با هدف تولید و تکمیل ابداعات علمی برپا شد و آن را باید نمونهٔ اولیهٔ آزمایشگاه‌های تحقیقاتی بزرگی دانست که از آن پس تمام صنایع مهم در کنار کارگاه‌های خود ایجاد کردند. در سایهٔ نظارت و سازماندهی توماس ادیسون و کار گروهی کارمندان وی صدها اختراع کوچک و بزرگ در این مؤسسه به ثمر رسیدند که البته همگی به نام ادیسون تمام شدند.

گرامافون  

 

  

 

ادیسون در کنار گرامافون اولیه

 
 

از قدیم الایام، داشتن وسیله‌ای که بتوان با آن صدا را ضبط کرد از آرزوهای بشر بوده‌است. قبل از آنکه توجه ادیسون به این مقوله جلب شود، لئون اسکوت مارتین‌ویل فرانسوی (۱۸۵۷ م.) و دیگران تحقیقاتی کرده و گام‌هایی در این راه برداشته بودند؛ اما دستگاه‌های آنها عملاً ً قابل استفاده نبود زیرا تنها با یک دور گوش دادن، صدای ضبط شده از بین می‌رفت.


در سال ۱۸۷۷ م. ادیسون موفق به ساخت وسیله‌ای شد که واقعاً کار می‌کرد؛ یعنی می‌توانست صدا را ضبط و دو تا سه بار پخش کند. «ضبط صوت» ادیسون که فونوگراف (آوانگار) نام گرفته بود، ساختمانی ساده داشت: استوانه‌ای فلزی بود با یک دستهٔ گرداننده که در یک انتهای آن سوزنی همراه با یک بوق تعبیه شده بود. وقتی کسی استوانه را می‌چرخاند و درون بوق صحبت می‌کرد، بر اثر ارتعاش سوزن، روی ورقهٔ نازک حلبی ِدور استوانه خراش‌هایی می‌افتاد. برای شنیدن صدای ضبط شده نیز کافی بود سوزن را به ابتدای مسیر برگردانده و دوباره استوانه را به‌چرخش در آورند. کیفیت صدا البته بسیار پایین بود و صفحه حلبی هم پس از چند بار استفاده خراب می‌شد. با اینحال همین وسیله ابتدایی در نظر مردم بسیار شگفت‌انگیز می‌نمود و بشدت مورد استقبال قرار گرفت. روزنامه‌ها ادیسون را «جادوگر منلوپارک» لقب دادند. حتی دولت رسماً وی را به واشینگتن دعوت کرد تا اختراعش را در برابر مقامات به نمایش بگذارد. ده سال بعد (۱۸۸۷ م.) ادیسون (یا به روایتی الکساندر گراهام بل)، استوانهٔ مومی را جایگزین ورق حلبی کرد و بالاخره امیل برلینر مخترع آمریکایی آلمانی‌تبار با تبدیل استوانهٔ مومی به صفحهٔ پلاستیکی، گرامافون را به شکل امروزی درآورد.

 

لامپ الکتریکی

Light bulb.png

 

 

 

سابقهٔ سیستم روشنایی الکتریکی به اواسط قرن نوزدهم می‌رسد. در سال ۱۸۵۴ م. هاینریش گوبل نخستین لامپ برق را اختراع کرد که حدود چهارصد ساعت نور می‌داد اما آن را به نام خود به ثبت نرساند. پس از وی جیمز وودوارد، ویلیام سایر، متیو ایوانز (۱۸۷۵ م.) و جوزف سووان (۱۸۷۸ م.) مدل‌های دیگر چراغ‌های ا لکتریکی را ارائه کردند.

کمی پیش از آنکه ادیسون نیز وارد این عرصهٔ جدید شود، والیس صنعتگر آمریکایی نوعی چراغ برق را روانهٔ بازارکرده بود که نمونه‌ای از آن به دست ادیسون رسید (۱۸۷۸ م.). دستگاه والیس تشکیل می‌شد از چارچوبی با یک حباب و دو میلهٔ فلزی متحرک که به هر کدام تکه ذغالی متصل بود. عبور جریان برق از میله‌ها باعث می‌شد که دو قطعه ذغال بسوزند و میانشان قوس الکتریکی بسیار درخشانی به رنگ آبی پدیدار شود. این چراغ الکتریکی ابتدایی بازده پایینی داشت زیرا مصرف برق آن زیاد و عمر ذغال‌هایش کم بود. با این وجود، ادیسون که به اهمیت اختراع والیس پی‌برده بود، تصمیم گرفت آن را اصلاح کند و به جای ذغال مادهٔ مناسب تری بیابد که با برق کمتر مدت درازی روشنایی بدهد و به مرور زمان نسوزد و از بین نرود.

پس از یک سال تلاش بی‌وقفه و آزمایش صدها مادهٔ گوناگون، سرانجام ادیسون و همکارانش توانستند با خالی کردن هوای داخل حباب و استفاده از نخ معمولی کربونیزه (ذغالی‌شده) لامپی بسازند که تا چهل ساعت نور بدهد. این موفقیت اولیه موجب شد تا آنها با پشتکار بیشتری به تحقیقات خود ادامه دهند و زمانیکه موفق شدند عمر متوسط چراغ برق را به پانصد ساعت برسانند، ادیسون تشخیص داد که زمان مناسب برای نمایش آن فرا رسیده‌است.

او از روزنامه‌نگاران و صاحبان سرمایه دعوت کرد تا در شب ۳۱ دسامبر ۱۸۷۹ م. برای دیدن اختراع جدیدش به منلوپارک بیایند. به دستور او آزمایشگاه و اطراف آن را با صدها لامپ برق آراستند بطوریکه محوطهٔ منلوپارک و جادهٔ منتهی به آن غرق در نور شده بود. ادیسون میهمانان خود را با چیزی روبرو کرده بود که برایشان سابقه نداشت. منظرهٔ لامپ‌های نورانی بازدیدکنندگان را به شدت تحت تأثیر قرار داد؛ بطوریکه وقتی ادیسون نقشهٔ خود را برای تأسیس یک کارخانهٔ بزرگ الکتریسیته در نیویورک مطرح کرد پیشنهادش با استقبال گرم سرمایه‌داران حاضر روبرو شد.

عصر الکتریسیته  

 

در ۲۷ ژانویه ۱۸۸۰ م. ادیسون تقاضانامهٔ دریافت امتیاز اختراع «لامپ روشنایی الکتریکی» را به ادارهٔ اختراعات آمریکا تسلیم کرد اما با درخواستش موافقت نشد. کارشناسان سازمان معتقد بودند که طراحی و ساخت لامپ ادیسون بر مبنای مطالعات ویلیام سایر انجام شده است؛ بنابراین تنها امتیاز اختراع رشتهٔ ذغالی شده پرمقاومت (مادهٔ تولیدکنندهٔ نور لامپ‌) به ادیسون تعلق گرفت.

در ۱۳ فوریه ۱۸۸۰ م. وی به کشف یک پدیدهٔ مهم فیزیکی نائل آمد که اکنون به اثر ادیسون معروف است.

دو سال پس از نمایش عمومی لامپ الکتریکی، (۱۸۸۲ م.) ساختمان کارخانهٔ مرکزی تولید برق موسوم به «ایستگاه پرل استر یت» به پایان رسید و در چهارم سپتامبر همان سال نخستین سیستم توزیع نیروی الکتریسیته در جهان با قدرت ۱۱۰ ولت و ۵۹ مشتری در پایین محلهٔ منهتن به دست ادیسون افتتاح گردید.

چندی بعد ادیسون کوشید تا حق امتیاز لامپ برق را در بریتانیا از آن خود کند و بر رقیبش جوزف سووان – که مستقل از ادیسون موفق به اختراع لامپ حرارتی ِرشته کربنی شده بود- پیروز شود اما پس از یک دعوای حقوقی بی‌حاصل، دو طرف با یکدیگر به توافق رسیدند و برای بهره‌مند شدن از منافع اختراعشان در بریتانیا شرکت «ادیسووان» را تأسیس کردند. این شرکت در سال ۱۸۹۲ م. جزئی از کمپانی بزرگ جنرال الکتریک (متعلق به ادیسون) گردید.

شیوهٔ ادیسون  

 

همانطور که گفته شد، بیشتر اختراعات ادیسون حاصل تکمیل ایده‌های دیگران و کار دسته‌جمعی گروه بزرگی از تکنسین‌ها و کارمندانی بود که تحت نظارت او به تحقیق و آزمایش می‌پرداختند. لویس لاتیمر دستیار آفریقایی-آمریکایی ادیسون که در پروژهٔ چراغ الکتریکی نقش مهمی داشت، از جملهٔ این افراد است. اگر امروز کمتر نامی از کسانی مانند او به میان می‌آید، به این دلیل است که ادیسون غالبا همکاران خود را در افتخار و اعتبار اختراعاتش سهیم نمی‌کرد. با این همه شکی نیست که بدون قدرت سازماندهی و خصوصاً همت بلند ادیسون دست یافتن به این همه موفقیت ممکن نبود. نیکلا تسلا فیزیکدان بزرگ و یکی از همکاران ادیسون دربارهٔ روش او برای حل مسائل می‌نویسد: «اگر ادیسون می‌خواست سوزنی را در انبار کاهی پیدا کند، با پشتکارفراوان دانه به دانه رشته‌های کاه را کنار می‌زد تا بالاخره سوزن نمایان شود. بارها با تأسف شاهد بودم که چگونه بخش اعظم وقت و انرژی او صرف یافتن یک فرمول جزئی یا انجام دادن محاسبه‌ای کوچک می‌شد. » ادیسون خود نیز در این‌باره گفته‌است: «نوآوری عبارت است از یک درصد الهام روح و نود و نه درصد عرق ریختن و تلاش کردن. »

تسلا دانشمندی شایسته و بهترین کارمند ادیسون بود. او ابتدا از طرف ادیسون مأمور شده بود تا راه‌های توسعهٔ سیستم‌های جریان مستقیم (DC) را بررسی کند اما چون پس از پایان کار ادیسون تعهدات مالی خود را زیر پا گذاشت تسلا تصمیم به ترک شرکت او گرفت. با پذیرش استعفای تسلا، ادیسون مرتکب اشتباه بزرگی شد چرا که چندی بعد تسلا با کشف جریان متناوب (AC) در برابر امپراتوری ادیسون و سیستم DC او قد علم کرد. او با حمایت جرج وستینگهاوس کارخانه‌دار معروف سامانه‌های چندفازی توزیع برق را برپایهٔ جریان AC تکامل بخشید که بسیار کارآمدتر از سیستم ادیسون بود. با وجود تبلیغات منفی جنرال الکتریک، جریان AC روز به روز رواج بیشتری یافت و سرانجام سلطه ادیسون را بر بازار صنایع الکتریکی درهم شکست.

سینما  

 

در سال ۱۸۸۹م. یکی از کارمندان شرکت ادیسون به اسم ویلیام کندی لوری دیکسون نوعی دستگاه نمایش فیلم اختراع کرد که پنج سال بعد(۱۸۹۴م.) با نام تجاری کینه‌توسکوپ (متحرک نما) در نیویورک به معرض نمایش گذاشته شد. کینه‌توسکوپ دستگاهی بود که هرکس از سوراخ آن به درون می‌نگریست و دسته‌ای را می‌چرخاند، تصاویر متحرکی را مشاهده می‌کرد. این وسیله ابتدا به‌عنوان مکمل گرامافون و برای رونق بخشیدن به بازار آن طراحی شده بود وهدف آن بود که با افزودن امکان تماشای عکس متحرک، بر جذابیت گرامافون نزد خریداران افزوده شود.

با وجود اهمیت این اختراع، ادیسون یا دیکسون را نمی‌توان پایه‌گذار سینما دانست؛ کینه‌توسکوپ آنها بیشتر به ماشین «شهر فرنگ» شبیه بود و دریک زمان بیش از یک نفر نمی‌توانست از آن استفاده کند. چنین دستگاهی در عصر جدید که تودهٔ مردم به هیجان و سرگرمی‌های دسته‌جمعی نیاز داشتند چندان به کار نمی‌آمد. ایدهٔ بزرگ کردن تصاویر و بکارگیری پردهٔ نمایش هرگز به ذهن ادیسون نرسید چون همانطور که گفتیم از اختراع کینه‌توسکوپ مقصود دیگری داشت ولی حدود یک سال بعد لویی لومیر صنعتگر ثروتمند فرانسوی با ساختن دوربین فیلم‌برداری و پروژکتور و افتتاح اولین سالن سینما در گراند کافه پاریس (۲۸ دسامبر ۱۸۹۵م.) نخستین گام‌ها را برای علاقمند کردن مردم به این پدیدهٔ نو برداشت. پس از گذشت چند سال، سالن‌های نمایش فیلم در اروپا و آمریکا آنقدر فراوان شده بود که ادیسون نیز چاره‌ای جز پیوستن به این جریان و کنار گذاشتن سینمای تک نفره‌اش ندید.

ادیسون در تبدیل سینما به رسانه‌ای همگانی و صنعتی سودآور نقش مؤثری ایفا کرده‌است. فیلم استاندارد ۳۵ میلیمتری با چهار روزنه در لبهٔ هر فریم که هنوز مورد استفاده قرار می‌گیرد از یادگارهای ادیسون است. وی همچنین مؤسس اولین استودیوی فیلمسازی دنیا (بلک ماریا در ایالت

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ : شنبه 9 شهريور 1392
نویسنده : Mehrshad

این بار جایزه هم باشد، برنده نیست!جایزه بین‌المللی «کاظمی آشتیانی»، امسال هم اعطا نمی‌شود

جایزه بین‌المللی دکتر سعید کاظمی آشتیانی امسال به دلیل عدم حضور برنده جایزه در کشور اهداء نخواهد شد.

 

توجه به نظرات نخبگان به اندازه تامین معیشت آنها ضروری استرییس انجمن ایمنی زیستی:جایگاه «وزارت علوم» در ایران به«وزارت دانشگاه‌ها»تنزل یافته است

رییس انجمن ایمنی زیستی ایران با اشاره به نگرانی‌های مطرح در خصوص وضعیت معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری در دولت یازدهم اظهار داشت: نگرانی ای که بابت انحلال این معاونت وجود دارد این است که همه مسوولیت‌های آن به وزارت علوم واگذار شود ولی با توجه اینکه ساختار وزارت علوم در کشور ایران مساوی با وزارت دانشگاه‌هاست؛ بنابراین بهتر است که معاونت به همین شکل باقی بماند و تقویت شود.

 

10 حقیقت جالب درباره جواهر منظومه شمسی

سیاره زحل که نام خود را از خدای کشاورزی رومی‌ها گرفته، ششمین سیاره در مدار خورشید و دومین سیاره بزرگ منظومه شمسی پس از سیاره مشتری است.

 

شکار هزارپای کیهان توسط «هابل»

تلسکوپ فضایی هابل نمای دیدنی از هزارپای کیهانی درخشان در فاصله بسیار دوردست را تهیه کرده است.

 

ماشین لباسشویی جیبی با قابلیت شست‌وشوی لباس‌ها در 5 دقیقه!

یک ماشین‌لباسشویی جیبی جدید می‌تواند زندگی مسافران و اعضای کمپ را با شستن لباسهای آنها تنها در پنج دقیقه متحول کند.

 

توانایی ماهی قرمز در تشخیص موسیقی کلاسیک

پژوهش جدید دانشمندان دانشگاه کیو در توکیو نشان داده که ماهی‌های قرمز شاید فراموشکار باشند اما می‌توانند موسیقی کلاسیک را شناسایی کنند.

 

کشف علت شناسایی آسان صدای آشنایان در محیط شلوغ

پژوهش جدید دانشمندان دانشگاه کوئینز کانادا نشان داده که صدای آشنایان در یک مکان شلوغ در برابر صداهای دیگر قرار گرفته و شنیدن و همچنین نادیده گرفتن آن ساده‌تر است.

 

درمان پرواززدگی با کشف ژن جدید

محققان دانشگاه آکسفورد توانسته‌اند یک سازوکار ژنتیکی در موشها را شناسایی کنند که قابلیت ساعت بدن آنها را برای تنظیم با تغییرات الگوهای نور و تاریکی متوقف کرده و شاید بتواند در آینده به داروهایی برای مقابله با پرواززدگی منجر شود.

 

کشف اسرار حرکت درونی خورشید

دانشمندان ناسا توانسته‌اند اسرار چگونگی حرکات انقباضی داخلی خورشید از استوا به قطبها و بالعکس را حل کنند.

 

اولین فضانورد ژاپنی، آماده فرماندهی ایستگاه فضایی بین‌المللی می‌شود

اولین فضانورد ژاپنی حاضر در ایستگاه فضایی بین‌المللی در حال آماده‌سازی برای یک حضور دیگر در این آزمایشگاه مداری و این بار به عنوان فرمانده ماموریت است.

 

خلق موسیقی از رنگ‌های هنری با ربات مینیاتوری

یک مبتکر ژاپنی با استفاده از مینی‌ربات‌هایی اقدام به خلق موسیقی از رنگ‌های هنری کرده است.

 

پرتاب نخستین ماهواره دفاعی هند و اولین ماهواره ارتباطی قطر

اولین ماهواره دفاعی GSAT-7 هند روز جمعه بر روی موشک آریان پنج سازمان فضایی اروپا از فرودگاه فضایی کورو در گویان فرانسه با موفقیت به فضا پرتاب شد.

 

ثبت کسوف مریخی با دوربین «کنجکاوی»

کاوشگر کنجکاوی ناسا در مریخ با برگرداندن دوربین‌های خود به سمت آسمان، تصاویری از عبور قمر این سیاره را از برابر خورشید ثبت کرده است.

 

مشاهده انتشار جت گاز فوق‌داغ از سیاهچاله غول‌پیکر ممکن شد

بیش از 13 سال فعالیت تلسکوپ فضایی هابل ناسا به ستاره‌شناسان امکان مونتاژ فیلم‌های یک جت با طول پنج هزار سال نوری از گاز فوق‌داغ‌ منتشرشده ناشی از یک سیاهچاله عظیم را فراهم کرد.

 

ارتباط بی‌اشتهایی با اندازه مغز!

محققان دانشکده پزشکی دانشگاه کلرادو اعلام کردند: بزرگتر بودن مغز ممکن است دلیل بی‌اشتهایی و توانایی تحمل گرسنگی در برخی افراد باشد.

 

نتایج یک پژوهش نشان داد:امکان پیش‌بینی ابتلا به چاقی با باکتری‌های روده

محققان دریافتند که باکتری‌های روده ممکن است به پیش‌بینی خطر ابتلا به چاقی کمک کنند.

 

محققان دریافتند:افراد افسرده درک دقیق‌تری از زمان دارند!

پژوهش محققان دانشگاه هرتفوردشایر انگلیس نشان می‌دهد که افراد افسرده در برآورد دقیق زمان، موفق‌تر از سایرین هستند. 

 
 

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ : شنبه 9 شهريور 1392
نویسنده : Mehrshad

س دهن یارو رو بو میکنه ، میگه عرق خوردی . . . !؟ میگه ، نه به خدا زیاد حرف زدم دهنم عرق کرده .

∞∞∞∞∞جوک جدید و خنده دار∞∞∞∞∞

دکتر به بنده خدا گفت : زنت سکته ناقص کرده ! بنده خدا گفت : مرده شور برده هیچ کاریو کامل انجام نمیده

 

∞∞∞∞∞جوک جدید و خنده دار∞∞∞∞∞

از حیف نون پرسیدن خواهرت ازدواج کرد گفت دوماهه ! پرسیدن با کی گفت غریبه نیست دامادمونه

∞∞∞∞∞جوک جدید و خنده دار∞∞∞∞∞

سوالات رایج مربوط به موبایل:

سال ۷۶ : آنتن دهی ش چطوره؟

سال ۷۹ : چقدر شارژ نگه میداره؟

سال ۸۲ : دوربینم داره؟

سال ۸۵ : دوربینش چند مگا پیکسله؟

صداش چطوره؟

سال ۸۸ : تاچه؟یا از این معمولیاس؟

سال ۹۱ : اندرویده؟

. .

سال ۹۴ : هوشمنده؟ یا معمولیه؟

سال ۹۷ : اخلاقش چطوره؟!

سال ۱۴۰۰: درکت میکـنــه ؟! یا نه؟

سال ۱۴۰۳: به اندازۀ کافی بهت توجه میکنـه؟

یا میخوای باهاش به هم بزنی؟ 

والا…!

∞∞∞∞∞جوک جدید و خنده دار∞∞∞∞∞

دیشب اومدم خود کشی کنم رفتم از سوپر سره کوچمون تیغ خریدم رفتم نشستم تو حموم، وقتی که اومدم تیغ رو بکشم رو رگم یه هو دیدم که خودمون تو حموم تیغ داریم اینقدر اعصابم خورد شد که هیچی دیگه، خود کشی نکردم! (از دفتر خاطرات یک خسیس)

∞∞∞∞∞جوک جدید و خنده دار∞∞∞∞∞

چوپونه با گوسفنداش لج میکنه،می برتشون چمن مصنوعی.. 

∞∞∞∞∞جوک جدید و خنده دار∞∞∞∞∞

"آخرش هیچی نمیشی" چیست؟ نوید آینده ای مبهم از سوی والدین به فرزندان ! 

∞∞∞∞∞جوک جدید و خنده دار∞∞∞∞∞

پلیسه به یارو میگه : گواهینامه داری؟ میگه : بزار داشبورد رو ببینم شانس بیاری که داشته باشم ، کارت راه بیفته

∞∞∞∞∞جوک جدید و خنده دار∞∞∞∞∞

 چرا مردا عینک آفتابی میزنن ؟ . . .

۷% : بخاطر نور خورشید

۲۳% : بخاطر اینکه ظاهر باحالی داشته باشن

۷۰% : نمیخوان بقیه بدوونن دارن به کجا نگاه میکنن

∞∞∞∞∞جوک جدید و خنده دار∞∞∞∞∞

  عدم امنیت یعنی: توی یه توالت باشی که فاصله سنگ توالتش تا در، بیش از ۱ متر باشه، درش قفل نداشته باشه، و رو به بیرون باز بشه، همش باید نیم خیز و آماده، مثل خط شروع دوی سرعت حالت بگیری!

∞∞∞∞∞جوک جدید و خنده دار∞∞∞∞∞

حیف نون می ره دکتر، می گه آقای دکتر! من فراموشی گرفته‌ام. دکتر می گه: چند وقته این بیماری رو دارین؟ حیف نون می گه: کدوم بیماری؟

∞∞∞∞∞جوک جدید و خنده دار∞∞∞∞∞

توصیه حیف نون به فرزندش: اگر به یکدیگر احترام بگذاری، یکدیگر نیز به تو احترام خواهند گذاشت!

∞∞∞∞∞جوک جدید و خنده دار∞∞∞∞∞

حیف نون می ره کربلا، قبر مختار رو بغل می کنه می گه: “دمت گرم! عجب فیلمى بازى کردى!

∞∞∞∞∞جوک جدید و خنده دار∞∞∞∞∞

یه روز کاغذ می خوره تو سر حیف نون. حیف نون جا در جا می میره! کاغذ رو بر می دارن نگاه می کنند، می بینن توش نوشته: “دو تا آجر”! هر هر هر!!! 

∞∞∞∞∞جوک جدید و خنده دار∞∞∞∞∞

از حیف نون می پرسن این شعر از کیه؟ “سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز” می گه نمی دونم یه راهنمایی بکنید… می گن اسم شاعر توی خود شعر هست. می گه: آهان فهمیدم، جواد نکونام!

∞∞∞∞∞جوک جدید و خنده دار∞∞∞∞∞

حیف نون زنگ می زنه به مخابرات می گه: آقا ببخشید سیم تلفن ما خیلی بلنده، اگه می شه لطف کنید از اون طرف یه کم بکشیدش!

 

منبع:


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ : شنبه 9 شهريور 1392
نویسنده : Mehrshad


جوک جدید
جوک خفن
جوک خنده دار

چرا وقتی یه بچه آروق میزنه همه میگن ای جان! جان!
ما آروق میزنیم میگن زهره مار!!

-------
جوک خنده دار :

عاشق اون لحظه ام که استادمون حين درس دادن زل ميزنه تو چشماي من و من در حالي که هيچي نفهميدم سرمو به نشونه ي تاييد ت* ميدم :|

-------

یارو میره مهمونی ، شب موقع خواب صاحب خونه بهش میگه:
جاتو کجا بندازم تو اتاق نی نی خوبه؟
یارو با خودش فکر میکنه کی حوصله گریه بچه داره.
بعد به صاحب خونه میگه:
نه ممنون همینجا تو حال خوبه!
...
صبح پا میشه بره دستشویی یهو یه دختر خوشگل با لباس خواب میبینه .. میگه:
شما دختر فلانی هستی ؟ اسمتون چیه؟
دختره میگه: نی نی. اسم شما چیه؟
میگه: من ..خرگاو الاغ نفهم بیشور :)))

-------

از این به بعد می‌خوام یه دستکش آشپزخونه باد کنم از زیر لحاف هر شب بذارم بیرون دهن این پشه‌ها سرویس شه باهاش مشغول باشن

-------

به سلامتیه اون رفیقی که مجازیه
امـــــــــــا
یه جوری واست سنگ صبوره
که همه رفیقای واقعیت به پشماشم نمیرسن !!!

-------

هیچی مثل این مساله رو اعصاب من نمیره که :
با یه نفرخداحافظی کنم، بعد هم مسیر بشیم، بعد کنار هم هی راه بریم، بعد من سرعتم رو کم و زیاد کنم که بیشتر از این ضایع نشیم ..!
:|

-------

یارو میره دکتر میگه شبها خواب می بینم با خرها فوتبال بازی میکنم. دکتر میگه این قرصهارو بخور. یارو میگه میشه از فرداشب بخورم؟ دکتر می پرسه چرا؟ میگه آخه امشب فیناله.


-------
جوک باحال :
استاد: وقتی بزرگ شوی چه میکنی ؟
شاگرد: عروسی

استاد: نخیر منظورم اینست که چی میشوی ؟
شاگرد: داماد

استاد: او ه ه ،منظورم اینست وقتی بزرگ شوی چی حاصل میکنی ؟
شاگرد: زن

استاد: احمق ، وقتی بزرگ شوی برای پدر و مادرت چه میکنی ؟
شاگرد: عروس میگیرم

استاد: لعنتی ، پدر و مادرت در آینده از تو چی میخواهد ؟
شاگرد : نوه استاد!

-------
جوک بی مزه :

یکی از دردناک ترین اتفاقاتی که تو خرداد ماه میافته
شیرین شدن گوجه سبزاست:|

-------

مواد لازم جهت تهیه دختر ایرانی :

1 - گوشت ، پوست و استخوان : 49کیلو گرم

2 - لوازم آرایش : 3 کیلو

3 - قر : 50 دور در دقیقه

4 - رو : 75 لیتر

5 - نق : روزانه 8 ساعت

6 - ناز: 7 کیلو

7 - زبان : 14 متر و سی سانت

8 - حوصله : سه گرم

9 - سر درد مصلحتی : به میزان لازم

10 - اشک : 3000لیتر

11 - حسد : 2 تن

12 - عشوه شتری : 92مایل

13 - عقل : کمی تا قسمتی ابری

این مواد را روی هم ریخته 24 ساعت بعد یک دختر مامانی بوجود میاید


-------

طرز تهيه پسر ايروني:

گوشت, پوست و استخوان: به طور ميانگين 15کيلوگرم

چربي عضله نما: 60کيلوگرم

تافت و چسب مو : 3 قوطي

قدرت زبون بازي : 72ساعت بي وقفه

دروغگويي: 20بار در ثانيه

قدرت ابراز علاقه: 60 اسب بخار

قدرت پيچوندن : 30دور در دقيقه

تنبلي: عصاره ي 70 آدم فراخ

صبر و شکيبايي: در اين مورد ذائقه اي مي باشد

قدرت حرکت چشم:380 درجه در همه ي جهات

-------

يارو از همسايش ميپرسه:دخترتو ديدم شکمش بزرگ شده بود حامله است؟همسايه ميگه نه چند وقته نفخ کرده,بگوزه خوب ميشه.
چند ماه بعد يارو همسايشو ميبينه ميگه: دخترتو ديدم,گوزشم بغلش بود! =))

-------

جوک لاک ناخن :

این دخترا که ناخونای دست چپشون رو خیلی شیک

لاک می زنن ، وسطشم طرح می زنن خفن

بُته جِقه و مینیاتور و نقش برجسته !

اما دست راستشون رو میبینی ، انگار ساناز پنج ساله از تهران نقاشی

کشیده ،اینا رو اذیت نکنید ، اینا دست چپشون ضعیفه !


-------

دو ساعته اومدم فارس پاتوق
در اتاقمم بستم که مثلا دارم درس میخونم
الان مامانم اومده میگه پسرم داری چیکار میکنی؟
گفتم دارم درس میخونم دیگه!!!
میگه :بیا کتابتم ببر که بهتر متوجه شی :))

-------

روزی در یک اتوبوس پشت سر راننده یک پیرزن نشسته بود و هر چند دیقه به راننده میگفت : ننه مغز بادام میخوری و راننده جواب میداد بله و میگرفت و میخورد وبعد از چند دفعه گرفتن مغز بادام و خوردن یکدفعه پرسید ننه جون این بادامها رو از کجا میاری و چطوری مغز میکنی و...
پیرزن جواب میده :ننه اینا مغز شکلات هستند و من کاکاوهاشو میک میزنم و چون دندون ندارم مغزه بادومهاشو میدم به تو

-------

بچه بودیم هر کی از راه میرسید میگفت:دودولت و بخورم الهی ...
نمیدونم الان چرا اینقدر متقاضی کم شده؟؟؟ مسولین چرا به این مساله رسیدگی نمیکنن؟!!!!


-------

وفادارترین زن ها نه موطلایی ها هستند، نه مو خرمایی ها و نه مو مشکی ها.... بلکه مو خاکستری ها هستند!»

-------

اينكه ميگن زن حجاب داشته باشه كه مرد به گناه نيفته مثل اينه
كه بگن آفتاب نتابه كه بستنيمون آب نشه ...

-------

پير مرد به منشي اش گفت يک هفته بريم شمال!
منشي به شوهرش گفت يک هفته ميرم ماموريت!
شوهره به دوست دخترش گفت يک هفته خونه خاليه!
دوست دخترش به شاگرد خصوصيش گفت يک هفته ميره مرخصي!
شاگرده به بابابزرگش گفت آقا جون يک هفته تعطيلم ميشه بريم شمال؟!
پيرمرد زنگ زد قرارو با منشي کنسل کرد!


-------

پوستر فیلم زده ، نیوشا ضیغمی وایساده جلو شیش تا بازیگر مرد پشت سرش ، اسم فیلم هست یکی برای همه!
من سکوت میکنم :|

-------

ﭼﯿﺴﺘﺎﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﻥ
ﯾﮏ ﺯﻥ ﻭ ﺷﻮﻫﺮ ﻫﻔﺖ ﭘﺴﺮ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻭ ﻫﺮ ﭘﺴﺮ ﯾﮏ ﺧﻮﺍﻫﺮ
ﺩﺍﺭﺩ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﭼﻨﺪ ﻧﻔﺮ ﺟﻤﻌﯿﺖ ﺩﺍﺭﺩ؟
۹۸ ﺩﺭﺻﺪ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﭘﺎﺳﺦ ﺍﯾﻦ ﻣﺴﺌﻠﻪ ﺭﺍ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﻣﯽ ﻧﻮﯾﺴﻨﺪ ..

-------

به شیطان گفتم: «لعنت بر شیطان»! لبخند زد.
پرسیدم: «چرا می خندی؟»

پاسخ داد: «از حماقت تو خنده ام می گیرد»

پرسیدم: «مگر چه كرده ام؟»
گفت: «مرا لعنت می كنی در حالی كه هیچ بدی در حق تو نكرده ام»

با تعجب پرسیدم: «پس چرا زمین می خورم؟!»
جواب داد: «نفس تو مانند اسبی است كه آن را رام نكرده ای. نفس تو هنوز وحشی است؛ تو را زمین می زند.»

پرسیدم: «پس تو چه كاره ای؟»
پاسخ داد: «هر وقت سواری آموختی، برای رم دادن اسب تو خواهم آمد؛ فعلاً برو سواری بیاموز»


-------

طالع شورت:
اگه شورتت آبيه، مهربوني،
اگه قرمز، شيطوني،
اگه صورتيه، حساسى،
اگه مشكيه، بداخلاقي،
اگه بنفشه، خسيسي،
اگه سفيده، موفقي،
اگه قهوه اي دنبال طالعش نباش، ريدي تو شورتت، حواست نيست...


-------

مادر شوهر:

جوانی عاشق دختری شد ومیخواست با او ازدواج کند
روزی دختر را به همراه دو دوست دخترش به منزل دعوت کرد
و به مادر گفت میخواهم حدس بزنی که عشق من کدامیک است
بعد از رفتن آنها از مادر پرسید: توانستی دختر مورد علاقه مرا

از این سه تا تشخیص بدهی
مادر گفت: بله
ومشخصات دختر را بیان کرد
پسر با تعجب پرسید: مادرم از کجا فهمیدی که این دختر مورد علاقه
من است؟
مادر جواب داد: نمیدانم چرا ازش بدم اومد

-------

نمیشه کارگردان زندگی بیاد بگه:

کـــــــــــات

بچه ها خسته نباشین پلان بدبختی عالی بود!

حالا بریم سر پلان خوشبختی!!! :|


-------

نمیشه کارگردان زندگی بیاد بگه:

کـــــــــــات

بچه ها خسته نباشین پلان بدبختی عالی بود!

حالا بریم سر پلان خوشبختی!!! :|

-------

مادر شوهر به عروس میگه: چرا بچه ات شکل پسرم نیست؟
عروسه دامنش رو میزنه بالا میگه: ببین اینجا ، دستگاه فتوکپی میبینی

-------

ﺭﻓﺘﻢ ﺍﺯ ﻋﺎﺑﺮﺑﺎﻧﮏ ﭘﻮﻝ ﺑﮕﯿﺮﯾﻢ ﻣﯿﮕﻪ : ﻭﺟﻪ ﻧﻘﺪ ﻣﻮﺟﻮﺩ
ﻧﯿﺴﺖ . ﺑﻌﺪ ﻣﯿﻨﻮﯾﺴﻪ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺩﺍﺭﯾﺪ؟ ...! ﺁﺭﻩ
۴ ﺗﺎ ﺟﻮﮎ ﺑﮕﻮ ﺑﺨﻨﺪﯾﻢ |:


-------

یه دیوونه ایکه تازه از تیمارستان فرار کرده بود، با زور وارد خونه ای میشه.
دست و پای زن و شوهری که در خونه بودن با طناب میبنده و چاقو رو میزاره زیر گلو زنه و
میپرسه: "اسمت چیه؟ من دوست دارم قبل از کشتن قربانی هام، اسمشونو بدونم."
زنه با گریه: "فاطمه ولی بهم میگن فاطی."
دیوونه: "اسم ننه من فاطی بود، واسه همینه نمیتونم بکشمت."
ولش میکنه و میره سراغ شوهره: "اسم تو چیه پدرسوخته."
شوهره: "من احمدم، ولی دوستام فاطی صدا 'م میکنن!"

-------

کسی که دوست دختر 103 کیلوییش رو جوجو صدا میکنه چیزی برای از دست دادن نداره، سر به سرش نذارید :|

-------

يه نفر تو محله مون مُرده، واسش حجله زدن و نوشتن جوان ناكام فِلاني .!
بعد يكي با خودكار زير عكسش نوشته : اين ناكام نبود ... من ازش باردارم!


-------

ﺩﺍﻧﺸﻤﻨﺪﺍﻥ ﮐﺸﻒ ﮐﺮﺩﻥ ﮐﻪ ﻣﺎﻟﺶ ﺭﻭﺯﺍﻧﻪ ﯼ نیم ﺳﺎﻋﺖ
ﺳﯿﻨﻪ، ﺑﺎﻋﺚ پیشگیری ﺍﺯ ﺳﺮﻃﺎﻥ ﺁﻥ می شود !
„ پیشگیری ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺯ ﺩﺭﻣﺎﻥ ﺍﺳﺖ “
ﺑﺎ ﻣﺎ ﺗﻤﺎﺱ بگیرید !!! :))

-------

سر کلاس تنظیم جمعیت استاد گفته تعداد اسپرم ها نباید کمتر از 20 میلیون باشه وگرنه حاملگی انجام نمیگیره.|:
بعد یکی از بچه ها گفته استاد از کجا بفهمیم 20 میلیونه ؟؟
یکی دیگه گفته بریز رو میز استاد میشمره واست

-------

توي سيرك يارو معامله شو در مياره ميزاره دهن سوسمار
بعد از مردم ميپرسه كي حاضره اينكار رو بكنه ؟؟؟؟؟
غضنفر ميگه : من ! ولي دهنم اينقدر باز نميشه


-------

ما میگیم "دوست دارم" و در اون میمِ آخر، دهن بسته میشه.

خارجیها این مشکلو حل کردن، یارو میگه "آی لاو یو" و تو اون یو آخر، لب غنچه و آمادست

-------

با مامانم رفته بودیم تو یه مغازه خریدمون که تموم شد.
مامانم گفت: آقا تخفیف بدین...
فروشنده گفت: خانوم ما قیمت ها‌رو کشیدیم پائین...
مامانم گفت: آقا لطفش به اینکه که جلوی ما بکشین پائین...
یعنی‌ بیچاره فروشنده تا گوشاش قرمز شد..

-------

ریشه واژه (کس شعر)
گاهی واژه ای را نادرست تلفظ می کنند و همان اشتباه بر سر زبان می افتد . تا پنجاه
سال پیش مردم در زمستان برای گرم شدن دور کرسی می نشستند و برای سرگرمی و وقت گذرانی گاهی چرت و پرت هایی به هم می بافتند و می خندیدند و این سخنان کُرسی شعر نامیده میشد که ما امروزه آن را کس شعر تلفظ می کنیم !


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ : شنبه 9 شهريور 1392
نویسنده : Mehrshad

 

 

1.      سوال امتحانی لرها : احمد شاه قاجار را فقط نام ببرید
 
 
 
2.      هنگامی که خداوند لر را آفرید فرشتگان گفتند چیکار کنیم،سجده کنیم؟ گفت نه فرار کنید سنگ دستشه.
 

 

 
3.      یه لره چند وقته حیرونه چرا خودش یه داداش داره ولی خواهرش دوتا !!!!!!!!!!!!!
 

 

 
4.      به گزارش خبر گزاري ایرنا لری که به قصد خودکشی سرش را روی ریل گذاشته بود پس از واژگونی قطار از محل حادثه گریخت!!!!!!!!!
 
 
 
5.      احساسی ترین سوال یک لر از زنش : از ازدواج با من مثل سگ پشیمونی یا مثل خر کیف می کنی ؟!!
 
 
 
6.      لره رفت کتابخونه يه کتاب تا آخر خوند و به کتابدار گفت اين کتاب خيلي شخصيه ولي محتوا نداره! کتابدار گفت دفتر تلفن بزار سر جاش
 
 
 
 
 
7. لره یه دوچرخه می خره سوار میشه میاد خونه بچه ی لره از دور باباشو میبینه میره به مامانش میگه : مامان مامان یه چیز رفته تو کون بابا هر چقدر هم که دست و پا میزنه در نمیاد
 
 
 
8. لره پاش ترک خورده بوده بهش می گن اگه جوراب پات کنی ترکش برطرف می شه !! لره می گه : من بیست ساله که شورت می کنم پام اما قاچ کونم برطرف نمیشه
 
 
 
9. لره هر شب تو خودش میشاشید یه شب که نشاشید از خوشحالی رید!
 
 
 
 
 
10. لره ميره آمريکا خونه برادرش، بلد نبود بره توالت فرنگي، توي گلدون ميريد وخاک روش ميريخت. بعدازبرگشتنش برادره ازامریکا تماس میگیره میگه: شرگ الله فقط بگو کجا ریدی که تا حالا3 تا خونه عوض کردم هنوز بو گیت میاد!!
 
 
 
11. لره می خواسته بچه ش رو نصیحت کنه که درس بخونه می گه : ان آقا پاشو برو یه گهی بخور یه انی بشی تو یه مسترابی رات بدن.
 
 
 
12. لره ادعاي پيامبري ميکنه . بهش ميگن خوب معجزه اي ، چيزي بيار تا باور کنيم .. ميگه خدا وکيلي همين که يه لر پيامبر شده خودش معجزه نيست؟
 
 
 
13.  اولین دوره المپیک لرها معروف به لرمپیک:1 - شنا با مانع 2 - کشتی با اسب 3 - پرش روی نیزه 4 - شیرجه روی چمن 5 - اسب سواری با الاغ 6 - هاکی روی میخ 7 - گاوبازی با شتر 8 - پرش توی چاه 9 - قایق سواری با آبکش 10- پرتاب جانباز با ویلچر11- دو در میدان مین 12- پينگ پنگ ساحلي 13- شناي قورباقه از پهلو 14- واترپلو با خورشت قيمه
 
 
 
14.. تو اردبیل برق میره، ترکه یه قابلمه بر میداره میره در خونه لره. لره درو باز مبکنه ترکه میگه یکمی برق داری بدی، لره میگه خاک تو اون سرت کنن واسه همینه میگن ترکا خرن برو یه ظرف پلاستیکی بیار برق نگیرتت.
 
 
 
 
 
15.  تو مراسم ختم لره بلندگو میگه : مرحوم وصیت کرده ، سیاه نپوشین . یکی داد میزنه : مرحوم گه خورده ، ما به احترامش می پوشیم . 
 
 
 
16.  لره زنگ می زنه پیتزا فروشی می گه آقا دو تا پیتزا بفرستین. پیتزا فروش می گه به نام؟؟  لره می گه ببخشید به نام خدا دو تا پیتزا می خواستم! 
 
 
 
17.  تو لرستان مسابقه تقلید صدای گاو می ذارن ، گاو خودش چهارم می شه! 
 
 
 
18.  لره رفت خواستگاری پدر دختره گفت 1000سکه لره گفت: زیاده یکی رو پیدا کردم 14 سکه تازه حاملم هست 
 
 
 
 
 
19. سربرگ انشای یک لره فرهیخته : "به نام خدایی که هرچه می کشیم از اوست"!
 
 
 
20. مناجات یک لر با خدا: ای خدا نه کاری وت دارم نه کاری وم داشته بو!
 
 
 
21. وصیت لر: دور قبرم او صابون بریزین تا هر کی اومه بیفته بخندم روحم شاد وابو!
 
 
 
22. پسره تو مترو سینه دختره رو میگیره دختره میگه بیشعور چکار میکنی؟ پسره میگه ببخشید سوء تفاهم شد. لره که شاهد ماجرا بوده میگه: اروا بوت! اگه سوءتفاهم بی سی چه گندل(تخمها) منه نگرفتی؟!
 
 
 
23. لر کیست ؟ موجودیست که در برابر فهمیدن مقاومت میکند
 
 
 
24. به لره میگن : خسته نباشید ، لره میگه : حالا مثلا خسته باشم چه گوهی میخوای بخوری ؟
 
 
 
25. شعارهای تبلیغاتی کاندیداهای مجلس لرستان:1-انتقال برج میلاد ازتهران به لرستان. 2-لوله کشی نوشابه به منازل. 3-افزایش امامزاده های منطقه. 4-طرح مسقف کردن کل شهر. 5-احداث اتوبان خرم آباد_نیویورک
 
 
 
26. لره تلويزيون ميخره بعد کنترلشو پس مياره به صاحب مغازه ميگه بيا داداش اين ماشين حساب توش بود ما حرومي بهمون نمياد
 
 
 
27. پيامك لره به دوست دخترش: مهم نيست كه قشنگ نيستي قشنگ اينه كه مهم نيستي.
 
 
 
28. بچه مثبته از لره میپرسه : آقا ببخشید... خیلی خیلی عذر میخوام..شرمنده.. روم به دیوار.. اسمتون چیه؟ لره شاکی میشه، میگه: ایجو که تو پرسیدی، اسمم انه
 
 
 
29. به لره مي گن تا حالا مربا بالنگ خوردي ميگه نه من مربا با دست مي خورم.
 
 
 
30. يه روز 4 تا لر سوار آسانسور ميشن هر كاري ميكنن آسانسور حركت نميكنه .... يه مرده با كت شلوار و سامسونت مياد دكمه آسانسورو ميزنه .... راه ميفته ... يكي از لرا ميگه : به افتخار آي راننده صلوات.
 
 
 
31.  افسره به لره ميگه بزن دنده يك راه بيفت لره ميزنه دنده عقب ! افسره ميگه چرا دنده عقب زدي ؟ لره ميگه ميخام خيز بگيرم
 

 

 
32.  به لره ميگن وقتي حضرت يونس گم شد چي شد؟ ميگه سازمان يونس كو تاًسيس شد
 

 

 
33.  به لره میگن: نظرت راجعه به این 4 مورد چیه؟ 1- شخصیت 2- شعور 3- فهم 4- عقل لره یک کم فکر میکنه میگه : به نظر من این همون چهار محال بختیاریه
 

 

 
34.  هفته گذشته كلاس بستن كروات در خرم آباد برگزار شد كه در اين كلاس 35 نفر به علت خفگي جان باختند
 

 

 
35.  نره خرچيست؟ واحد محاسبه قدرت در مردان لر به جاي اسب بخار
 

 

 
36.  لره تو جنگل داد ميزده مو شير ايخوروم مو پلنگ ايخوروم يكدفعه يه شير نعره ميكشه لره ميگه: بعضي وقتا گه زيادي ايخوروم
 

 

 
37.  لره میره دکتر امپول بزنه .دکتر میگه چپ بزنم یا راست؟ لره مگه: جان مادرت کون مارو سیاسی نکن همون وسط بزن بریم!!!......
 

 

 
38.  خدا برای روح لر 72 فرشته نازل کرد 2 برای سوال و جواب 70 برای اینکه سوالا رو حالیش کنن
 

 

 
39.  لره رئیس فدراسیون شطرنج میشه دوتا قانون میزاره: 1. فیل دیگه نمی تونه اسبرو بزنه 2. سگ هم بازیه
 

 

 
40.  به لره ميگن چندتا تن ماهي نام ببر، ميگه: تن شيلانه، تن جنوب، تن سيكارو، تن چابهار، تن پير، تن پيغمبر، ‌تن هر كي دوست داري دست از سر ما بردار
 

 

 
41.  هدف از آفرينش لرها : 1- ايجاد رعب و وحشت در بين حيوانات 2- ايجاد شادي بين انسانها 3- روحيه دادن به ترکها
 

 

 
42.  عروسی دختر لره بوده . فامیلهای داماد شعر میخوندن و میگفتن : نون و بنیرو نعنا مادر عروس شد تنا . بابای عروس شاکی میشه میگه : نون و بنیرو پونه بس من انم تو خونه .
 

 

 
43.  به یه لر میگن پترس کی بود؟ میگه یه دهقان فداکار بود که وقتی گرگ به گله اش میزنه حمله کرد رفت زیر تانک انگشتشو کرد توی کون راننده قطار
 

 

 
44.  لره ماشینشو بیمه میکنه مسئول بیمه بهش میگه : خوب انشاالله که از این بیمه استفاده نکنین....لره هم میگه : انشاالله تو هم ز پیلش خیر نبینی پدر سگ...
 
 
 
45.   چند نفر تهرانی واسه اینکه لر رو دست بندازند یه چک دادند دستش و روش نوشتند <خدا تومن>. لر ساده دل هم با چک خدا تومنی رفت بانک، با کمال تعجب دیدند لره با دو سه گونی پول داره میاد ، تحقیق کردند دیدند رئیس بانک ترکه.
 

 

 

 

 
 

 

 
47..  یه شب یه دفعه مصرف برق تو لرستان صفر میشه تحقیق میکنن میبینن اون شب تو سریالی که از تلویزیون نشون میدادن مرده به زنش میگه شب به خیر لورا.
 

 

 
48.  مداحه میگه: چراغ ها رو خاموش کنین ببرمتون کربلا , چند دقیقه بعد چراغ ها رو که روشن میکنن میبینن همه ساک به دست وایستادن دم در , مداحه میگه شما ها ترکین؟ میگن نه, ما لریم , ترکا تو اتوبوسن
 

 

 

 

 
49.  از لره مي‌پرسند: توي طايفه شما آدم مشهور هم هست؟ ميگه:‌آره بابا، «لره و هاردي»، «سوفيا لره»، «اليزابت تاي لور»، تازه يه شيميدان لر يه چيزي كشف كرده كه اسمشو گذاشته «كلر»!
 

 

50.  به لره ميگن : چي شد مامانت مرد؟ ميگه: رفت پشته بوم رخت پهن کنه افتاد ... ميگن مرد؟ ميگه: نه، افتاد رو کولر، کولر شکست ... بهش ميگن اون موقع مرد؟؟ ميگه: نه، بعد افتاد رو تراس، تراس خراب شد ... ميگن: خوب اين دفعه مرد؟ ميگه: نه بابا، بعد افتاد رو سقف گاراژ، سقف خراب شد ... ميگن: حتماً اين دفعه مرد؟ ميگه: بازم نمرد، ولي ديديم داره به خونه كلي خسارت مي زنه با تفنگ كشتيمش

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
آخرین مطالب

/
من مهرشاد هستم و 12 سال دارم